فصل بيستم: بقيّهء فصل قبل سابقاً گفتيم که مهديقلی ميرزا شکست خورد و فرار کرد لشکرش پريشان شد. بعد از پريشانی و فرار، شاهزاده مهديقلی ميرزا ثانياً بجمع قوی پرداخت و مصمّم شد که باصحاب قلعه حمله کند. اصحاب خود را بار ديگر در محاصرهء لشکری عظيم و سپاهی جرّار يافتند. رياست لشکر با عبّاسقليخان لاريجانی و سليمان خان افشار بود ( عباسقلی خان از ویکی پدیا ) ( سلیمان خان افشار از ویکی جو ) . اين دو نفر قوّه و لوازم بسيار و پياده و سواره بيشمار فراهم کردند و بلشکر شاهزاده مهديقلی ميرزا پيوسته بودند. اردوگاه در جوار قلعه قرار داشت هفت سنگر بمنزلهء خطوط دفاعی در اطراف قلعه تعبيه کرده بودند که اگر اصحاب از قلعه بيرون ميآمدند، تا آن هفت مانع را از بين برنميداشتند، بمرکز قوی نميرسيدند. لشکريان هر روز با کمال غرور و خودخواهی بتمرين عمليّات جنگی مشغول بودند و ميخواستند قوّه و قدرت خود را بدينوسيله بمحصورين قلعه نمايش بدهند. اصحاب قلعه دچار بیآبی شده بودند و مجبور شدند در ميان قلعه چاه بکنند. در هشتم ماه ربيع الاوّل حفر چاه تمام شد. وقتی که جن...