رد شدن به محتوای اصلی

کتاب ایقان و منضمات: صفحات ۱۶-۳۱ چاپ قدیم - مخصوص کلاس مطالعه


الله ابهی،

 

چند مطلب زیر حائز اهمیت است:


۱. هر هفته قسمتی از کتاب ایقان در دسترس همه قرار می گیرد که در عرض یک هفته مطالعه شود،


۲. در آخرِ هر قسمتِ مطالعه هفتگی، سوالاتی مطرح شده که می بایست جوابها را در عرض هفته پیدا کنیم و در کلاس بعدی امتحان مربوطه را بدون هیچ کمک، یعنی بدون یادداشت یا رجوع به کتاب بگذرانیم،


۳. بعد از امتحان هفتگی، در مورد نکاتی که برایمان مبهم بوده به گفتگو می پردازیم.


اتخاذ این روشِ کار بدین جهت است که هر یک از ما عاملین فعّال در این مطالعه باشیم.


جانتان خوش


برنامه هفتگی کلاس مطالعه ایقان مستطاب


مطلع

تا صفحه (چاپ قدیم)

از صفحه (چاپ قدیم)

زمان

تا مطلع «بر اولی العلم»

وسط صفحه ۱۶ 

صفحه ۱

هفته اول ۱۳-۲۰ آوریل

تا مطلع «باری اینست»

وسط صفحه ۳۱

وسط صفحه ۱۶ 

هفته دوم ۲۰-۲۷ آوریل

تا مطلع «حال ای برادر»

وسط صفحه ۴۵

وسط صفحه ۳۱

هفته سوم ۲۷ آوریل -۴ می 

تا مطلع «باری اکثر علماء»

وسط صفحه ۶۰

وسط صفحه ۴۵

هفته چهارم ۴-۱۱ می

تا مطلع «باری از این»

وسط صفحه ۷۶

وسط صفحه ۶۰ 

هفته پنجم ۱۱-۱۸ می

تا مطلع «خلاصه اگر»

وسط صفحه ۹۲

وسط صفحه ۷۶

هفته ششم ۱۸-۲۵ می

تا مطلع «جمیع این آیات»

وسط صفحه ۱۰۸

وسط صفحه ۹۲

هفته هفتم ۲۵ می- اول ژوئن (جون)

تا مطلع «باری این انوار»

بالای صفحه ۱۲۵

وسط صفحه ۱۰۸

هفته هشتم ا-۸ 

جون

تا مطلع «باری نظر»

وسط صفحه ۱۴۰

بالای صفحه ۱۲۵

هفته نهم ۸-۱۵

جون

تا مطلع «حال ملاحظه فرمایید»

وسط صفحه ۱۵۸

وسط صفحه ۱۴۰

هفته دهم ۱۵-۲۲

جون

تا مطلع «از جمله جناب ملا حسین»

پایین صفحه ۱۷۳

وسط صفحه ۱۵۸ 

هفته یازدهم ۲۲-۲۹ جون

تا مطلع « باری چون منادی»

آخر صفحه ۱۸۵

پایین صفحه ۱۷۳

هفته دوازدهم ۲۹ جون-۶ (ژوئیه) جولای


تا انتهای کتاب صفحه ۱۹۹

اول صفحه ۱۸۶

هفته سیزدهم ۶-۱۳

جولای




 لطفا قبل از شروع به دو فایل صوتی زیر توجه فرمایید. با کلیک یا اشاره، صفحه جدیدی باز میشود. سپس روی علامت play کلیک کنید: 

سبک و سیاق کتاب 

ایقان تفسیر گذشته یا بنای آینده




بر اولی العلم (صاحبان علم)  معلوم و واضح بوده که چون نارِ محبّت عیسوی حجباتِ حدودِ یهود را سوخت و حکمِ آن حضرت فی‌الجمله جریان بر حسب ظاهر یافت، روزی آن جمالِ غیبی ببعضی از اصحاب روحانی ذکر فراق فرمودند و نار اشتیاق افروختند. و فرمودند که «من میروم و بعد میآیم» (چندین آیه انجیل مقدس از جمله آیه ۳ انجیل یوحنا: و اگر بروم و از برای شما مکانی حاضر کنم باز می آیم. آیه انجیل مقدسو در مقام دیگر فرمودند «من میروم و میآید دیگری تا بگوید آنچه من نگفته‌ام و تمام نماید آنچه را که گفته‌ام» (چند آیه انجیل از جمله انجیل یوحنا ۱۶:۱۲: و بسیار چیزهای دیگر نیز دارم به شما بگویم لکن الان طاقت تحمل آنها را ندارید. ولیکن چون او یعنی روح راستی آید شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد زیرا که از خود تکلم نمی کند. آیه انجیل مقدس) و این دو عبارت فی‌الحقیقه یکی است لو انتم فی مظاهر التّوحید بعین الله تشهدون (چنانچه به دیده الهی به مظاهر الهیه نظر کنید).


به ویدئوی زیر در باره رجعت حضرت مسیح توجه فرمایید. چنانچه مشتاق معنای آیاتی هستید که در این ویدیو بدان اشاره می شود، به فصل های ۹-۱۳ مفاوضات حضرت عبدالبهاء مراجعه فرمایید. مفاوضات در کتابخانه مراجع و آثار بهایی قابل دسترسی است.  بازگشت حضرت مسیح ویدئو



  و اگر بدیدهٔ بصیرت معنوی مشاهده شود فی‌الحقیقه در عهدِ خاتم (عهد رسول الله) هم کتاب عیسی و امر او ثابت شد: در مقام اسم که خود حضرت فرمود «منم عیسی» (شاید اشاره مبارک به این حدیث باشد که مرحوم مجلسی در بحار الانوار ذکر نموده که حضرتش فرمود «فانّا النبیین فانا» حدیث از بحارالانوار). و آثار و اخبار و کتاب عیسی را هم تصدیق فرمود که من عند الله بوده (چندین آیه قرآن کریم از جمله آیات ۴۴-۴۸ سوره مائده راجع به تورات و انجیل. آیات مبارکه قرآن. در این مقام نه در خودشان فرقی مشهود و نه در کتابشان غیریّتی ملحوظ. زیرا که هر دو قائم بامرالله بودند و هم ناطق بذکرالله و کتاب هر دو هم مشعر بر اوامر الله بود

 

از این جهت است که خود عیسی فرمود من میروم و مراجعت میکنم. بمثل شمس که اگر شمس الیوم بگوید من شمسِ یومِ قبلم صادق است و اگر بگوید در حدودِ یومی که غیر آنم صادقست. و همچنین در ایّام ملاحظه نمائید که اگر گفته شود که کل یک شیء‌اند صحیح و صادقست. و اگر گفته شود که بحدودِ اسمی و رسمی غیرِ همند، آن هم صادقست. 

چنانچه می‌بینی با اینکه یک شیء‌اند، با وجود این در هر کدام اسمی دیگر و خواصّی دیگر و رسمی دیگر ملحوظ میشود که در غیر آن نمیشود. 

 

و بهمین بیان و قاعده مقاماتِ تفصیل و فرق و اتّحادِ مظاهرِ قدسی را ادراک فرمائید تا تلویحات کلمات آن مبدع اسماء (ابداع کننده - خالق) و صفات را در مقامات جمع و فرق عارف شوی و واقف گردی و جواب مسئلهٔ خود را در موسوم نمودن آن جمال ازلی در هر مقام، خود را به اسمی و رسمی بتمامه بیابی.

 

و بعد اصحاب و تلامیذ (شاگردان - جمع تلمیذ)  آن حضرت استدعا نمودند که علامت رجعت و ظهور چیست و چه وقت این ظاهر خواهد شد. و در چند مقام این سؤال را از آن طلعت بیمثال نمودند و آن حضرت در هر مقام علامتی ذکر فرمودند. چنانچه در اناجیلِ اربعه (انجیل های چهارگانه: متی، یوحنا، مرقس و لوقا)  مسطور است.

و این مظلوم یک فقرهٔ آن را ذکر مینمایم و نعمتهای مکنونهٔ سدرهٔ مخزونه را لوجه الله (محض رضای خدا)  بر عباد الله مبذول میدارم تا هیاکل فانیه از اثمار باقیه محروم نمانند. که شاید برشحی از انهارِ بیزوال حضرت ذی الجلال که در دارالسّلام بغداد جاری شده فائز شوند، بی آنکه اجر و مزدی طلب نمایم. «انّما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزآءً و لا شکوراً» (۹ سوره انسان: ما محض رضای خدا شما را طعام میدهیم و سپاسی از شما نمی خواهیم. آیه مبارکه) و این طعامیست که ارواح و افئدهٔ منیره باو حیات باقیه یابند. 

  


به ویدئوی عشاء ربانی توجه فرمایید: ویدئو عشاء ربانی



و این همان مائده‌ایست که میفرماید «ربّنا انزل علینا مائدةً من السّمآء» (۱۱۴ سوره مائده: پروردگارا از آسمان مائده برای ما نازل کن. آیه مبارکه قرآن)  و این مائده هرگز از اهلش مقطوع نشود و نفاد (پایان - انتها)  نجوید. و در کلّ حین از شجرهٔ فضل میروید و از سموات رحمت و عدل نازل میشود. چنانچه فرموده است «مثلاً کلمةً طیّبةً کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فی السّمآء تؤتی اکلها کلّ حین» (فقره ای از آیات  ۱۵و۱۴ ابراهیم: کلمه پاک به مانند درختی است که ریشه اش استوار است و شاخه هایش در آسمان و میوه اش را هر دم می دهد. آیه مبارکه قرآن). 

 

حیف است که انسان از این عطیّهٔ (عطا بخشش)  لطیفه خود را منع نماید و از این نعمت باقیه و حیات دائمه خود را محروم سازد. پس قدر این مائدهٔ معنوی را دانسته که بلکه از الطاف بدیعهٔ آن شمس حقیقی اجسادهای مرده حیات تازه یابند و ارواح پژمرده بروح بی‌اندازه فائز شوند. 

 

ای برادر من، جهدی باید تا ایّام باقیست از اکواب (قدح آبخوری - ظرف آبخوری بدون دسته - گیلاس شرابخوری پایه دار. جمعِ کُوب) باقی چشیم. همیشه نسیم جان از مصر جانان نوزد (اشاره به داستان حضرت یوسف و پیراهن حضرت یوسف که حضرت یعقوب از آن نسیم جانان یافت) و همیشه نهرهای تبیان در جریان نه و مدام ابوابِ رضوان مفتوح نماند. آید وقتی که عندلیبان جنان (بلبلان بهشتی)  از گلستان قدسی بآشیانهای الهی پرواز نمایند دیگر نه نغمهٔ بلبل شنوی و نه جمال گل بینی. 

 

پس تا حمامهٔ ازلی (منظور مظاهر مقدسه)  در شور و تغنّی است و بهار الهی در جلوه و تزیین، غنیمت شمرده گوشِ قلب را از سروشِ (ندا)  او بی‌بهره مکن. اینست نصیحت این عبد آن جناب و احبّای خدا را «فمن شآء فلیقبل و من شآء فلیعرض انّ الله کان غنیّاً عنه و عمّا یشاهد و یری» (هر آنکه بخواهد قبول نماید و هر آنکه بخواهد انکار نماید. خداوند از او و آنچه او می بیند غنی است).

 

و اینست نغمات عیسی بن مریم که در رضوانِ انجیل بالحانِ جلیل در علائم ظهور بعد فرموده: 

در سِفرِ(کتاب) اوّل که منسوب به متّی است، در وقتی که سؤال نمودند از علامات ظهور بعد جواب فرمود «و للوقت من بعد ضیق تلک الأیّام تظلم الشّمس و القمر لا یعطی ضوئه و الکواکب تتساقط من السّمآء و قوّات الأرض ترتجّ حینئذ یظهر علامات ابن الانسان فی السّمآء و ینوح کلّ قبائل الأرض و یرون ابن الانسان آتیاً علی سحاب السّمآء مع قوّات و مجد کبیر و یرسل ملائکته مع صوت السّافور العظیم» انتهی. (انجیل متی ۳۱-۲۴:۲۹. آیات انجیل ). ترجمهٔ آن بفارسی اینست که بعد از تنگی و ابتلا که همهٔ مردم را احاطه مینماید، شمس از افاضه ممنوع میشود یعنی تاریک میگردد، و قمر از اعطای نور بازمیماند، و ستاره‌های سماء بر ارض نازل میشوند، و ارکان ارض متزلزل میشود. در این وقت ظاهر میگردد نشانه‌های پسر انسان در آسمان. یعنی جمال موعود و ساذجِ وجود بعد از ظهور این علامات از عرصهٔ غیب بعالم شهود میآید. و میفرماید: در آن حین جمیع قبیله‌ها که در ارض ساکنند نوحه و ندبه مینمایند و می بینند خلایقِ آن جمالِ احدیّه را که میآید از آسمان در حالتی که سوار بر ابر است با قوّت و بزرگی و بخششی بزرگ. و میفرستد ملائکه‌های خود را با صدای سافور (شیپور بزرگ - کرنا) عظیم. انتهی. 

 

و در اسفار ثلاثهٔ (اناجیل سه گانه دیگر) دیگر که منسوب به لوقا و مرقس و یوحنّاست همین عبارات مذکور است. و چون در الواحِ عربیّه بتفصیل مذکور شد دیگر در این اوراق متعرّض ذکر آنها نشدیم و اکتفا به یکی از آنها نمودیم (احتمالا اشاره حضرت بهاءالله به الواح عربی به متون زیر در جواهر الاسرار است که علامات ظهور در هر چهار انجیل را آورده اند. علامات ظهور در چهار انجیل از جواهر الاسرار.

 

و علمای انجیل چون عارف بمعانی این بیانات و مقصودِ مودعهٔ در این کلمات نشدند و بظاهرِ آن متمسّک شدند لهذا از شریعهٔ فیض محمّدیّه و از سحاب فضل احمدیّه ممنوع گشتند و جهّالِ آن طائفه هم تمسّک بعلمای خود جسته از زیارت جمال سلطان جلال محروم ماندند. 

زیرا که در ظهورِ شمسِ احمدیّه (ظهور رسول الله) چنین علامات که مذکور شد بظهور نیامد. اینست که قرنها گذشت و عهدها بآخر رسید و آن جوهرِ روح بمقرِّ بقای سلطنت خود راجع شد و نفخهٔ دیگر از نفس روحانی در صورِ الهی (صور اسرافیل که اسرافیل طبق اعتقادات اسلامی، در قیامت در آن می دمد و مردگان را زنده می سازد که تعبیرش معلوم است)  دمیده شد و نَفْسهای مرده از قُبور غفلت و ضلالت بارضِ هدایت و محلِّ عنایت محشور شدند و هنوز آن گروه در انتظار که کی این علامات ظاهر شود و آن هیکلِ معهود بوجود آید تا نصرت نمایند و مالها در راهش انفاق کنند و جانها در سبیلش ایثار.

 

چنانچه امم دیگر هم بهمین ظنونات از کوثرِ معانی رحمت نامتناهی حضرت باری دور مانده‌اند و بخیال خود مشغولند.

 

و از این عبارت گذشته بیان دیگر در انجیل هست که میفرماید: «السّمآء و الأرض تزولان ولکن کلامی لا یزول» ( انجیل متی ۲۴:۳۵ و یا انجیل لوقا ۲۱:۳۳ آیه ۳۵ متی  که معنی آن بفارسی اینست که آسمان و زمین ممکن است که زایل و معدوم شوند امّا کلام من هرگز زایل نمیشود و همیشه باقی و ثابت میانهٔ ناس خواهد بود. و از این راه است که اهل انجیل میگویند که حکمِ انجیل هرگز منسوخ نمیشود و هر وقت و زمان که طلعتِ موعود با همهٔ علامتها ظاهر شود باید شریعت مرتفعهٔ در انجیل را محکم و ثابت نماید تا در همئ (همه) عالم دینی باقی نماند مگر این دین. 

 

و این فقره از مطالب محقّقهٔ مسلّمه است نزد ایشان و چنان اعتقاد کرده‌اند که اگر نفسی هم مبعوث شود بجمیع علامات موعوده و بر خلافِ حکمِ ظاهر در انجیل حکم نماید، البتّه اذعان نکنند و قبول ننمایند بلکه تکفیر نمایند و استهزاء کنند، چنانچه در ظهور شمس محمّدیّه مشهود شد. 

 

حال اگر معانی این کلمات منزلهٔ در کتب را که جمیع ناس از عدم بلوغ بآن از غایتِ قصوی (بالاترین مقصد - بالاترین درجه - عالیترین مقصود - منتهی آرزو - آخرین نتیجه)  و سدرهٔ منتهی (مراد مظهر امر الهی است. در بین اعراب درخت آخر راه. در عقیده اسلامی درخت سدری که در آسمان هفتم است)  محجوب شده‌اند، از ظهورات احدیّه در هر ظهور بتمام خضوع سؤال مینمودند، البتّه بانوارِ شمس هدایت مهتدی میشدند و باسرارِ علم و حکمت واقف میگشتند.

 

حال این بنده رشحی از معانی این کلمات را ذکر مینمایم تا اصحاب بصیرت و فطرت از معنی آن بجمیع تلویحات کلمات الهی و اشارات بیانات مظاهر قدسی واقف شوند تا از هیمنهٔ کلمات از بحرِ اسماء و صفات ممنوع نشوند و از مصباح احدیّه که محلّ تجلّی ذاتست محجوب نگردند.

 

قوله «من بعد ضیق تلک الأیّام» یعنی وقتی که ناس در سختی و تنگی مبتلا شوند و این در وقتی است که آثار شمس حقیقت و اثمار سدرهٔ علم و حکمت از میان مردم زایل شود، و زمام ناس بدست جهّال افتد، و ابواب توحید و معرفت که مقصود اصلی از خلق انسانیست مسدود شود، و علم بظنّ تبدیل گردد، و هدایت بشقاوت راجع شود. چنانچه الیوم مشاهده میشود که زمام هر گروهی بدست جاهلی افتاده و بهر نحو که اراده کنند حرکت میدهند و در میان ایشان از معبود جز اسمی و از مقصود جز حرفی نمانده و بقسمی بادهای هوی و نفس غالب شده که سراجهای عقل و فؤاد را در قلوب خاموش نموده.

 

با اینکه ابوابِ علمِ الهی بمفاتیح قدرت ربّانی مفتوح گشته و جواهر وجود ممکنات بنور علمی و فیوضات قدسی منوّر و مهتدی گشتند، بقسمی که در هر شیء بابی از علم باز گشته و در هر ذرّه‌ آثاری از شمس مشهود شده - و با همهٔ این ظهوراتِ علمی که عالم را احاطه نموده هنوز بابِ علم را مسدود دانسته‌اند و امطار رحمت را مقطوع گرفته‌اند. 


بظنّ تمسّک جسته از عروة الوثقای (دستاویز محکم - محکمترین دستگیره - کنایه از عقیده درست و تمسک به دین الهی - ایضا عهد و میثاق است و ایمان و پیمان مختار علی الاطلاق) محکم علم دور مانده‌اند و آنچه از ایشان مفهوم میشود گویا بعلم و بابِ آن بالفطرة رغبتی ندارند و در خیال ظهور آن هم نیستند. زیرا که در ظنّ و گمان ابوابی برای نان یافته‌اند و در ظهور مظهر علم جز انفاق جان چیزی نیافته‌اند لهذا البتّه از این گریزانند و بآن متمسّک. 

 

و با اینکه حکم الهی را یک میدانند از هر گوشه‌ حکمی صادر میشود، و از هر محلّی امری ظاهر. دو نفس بر یک حکم ملاحظه نمیشود، زیرا جز هوی، الهی نجویند و بغیر از خطا، سبیلی نخواهند. ریاست را نهایت وصول بمطلوب دانسته‌اند و کبر و غرور را غایت بلوغ بمحبوب شمرده‌اند. تزویرات نفسانی را مقدّم بر تقدیرات ربّانی دانند. از تسلیم و رضا گذشته‌اند و بتدبیر و ریا اشتغال نموده‌اند و بتمام قوّت و قدرت حفظ این مراتب را مینمایند که مبادا نقصی در شوکت راه یابد و یا خللی در عزّت بهم رسد. 


راجع به این مطلب که «و با اینکه حکم الهی را یک میدانند از هر گوشه‌ حکمی صادر میشود، و از هر محلّی امری ظاهر. دو نفس بر یک حکم ملاحظه نمیشود»، حضرت عبدالبهاء در رساله مدنیه می فرمایند: «چون تا بحال احکام شرعیّه را در مرافعات و محاکمات مدار معیّنی نبوده زیرا هر یک از علما نظر برأی و اجتهاد خود نوعی حکم مینماید. مثلاً دو نفس مرافعه مینمایند یکی از علما حکم بمدّعی و دیگری بمدّعی ‌علیه دهد. بلکه احیاناً در مادّهٔ واحده دو حکم مخالف از یک شخص مجتهد صادر - چه که اوّل چنان معلوم شده بود و حال چنین. و شبهه‌ئی نیست که این امور سبب تشویش کافّهٴ امور مهمّه واقع و از این فتور عظیمی در اساس هیئت اجتماعیّه طاری گردد. چه که هیچ‌یک از مدّعی و مدّعی‌ علیه ماٴیوس از دعوای خود نگشته مادام العمر مترصّد اخذ حکمِ ثانیِ مخالفِ حکمِ اوّل شده جمیع عمر خود را بر لجاج میگذراند. و از اینکه اوقات خود را بکلّی متوجّه معانده و منازعه مینمایند از امور نافعهٴ خیریّه و اشغال خود باز مانند. و فی‌الحقیقه این شخصین حکم میّت را دارند و حکومت و هیئت اجتماعیّه را ذرّه‌ئی خدمت نتوانند. ولکن اگر حکم قاطعی در میان باشد دیگر محقوق محکوم ابداً امید استحصال امر ثانی ندارد لهذا راحت و آسایش جسته باشغال و خدمات خود و غیر مشغول گردد». رساله مدنیه 



 

و اگر چشمی از کُحل (سرمه - مرهم چشم)  معارف الهی روشن شود، ملاحظه میکند سَبُعی (درنده- حیوان درنده)  چند را که بر مُردارهای نفوس عباد افتاده‌اند.

 

حال کدام ضیق و تنگی است که ازید از مراتب مذکوره باشد، که اگر نفسی طلب حقّی و یا معرفتی بخواهد نماید نمیداند نزد کدام رود و از که جویا شود - از غایت اینکه رأیها مختلف و سبیلها متعدّد شده و این تنگی و ضیق از شرایط هر ظهور است که تا واقع نشود ظهور شمس حقیقت نشود. زیرا که صبحِ ظهورِ هدایت بعد از لیلِ (شب) ضلالت طالع میشود

 

اینست که در روایات و احادیث جمیع این مضامین هست که کفر عالم را فرو میگیرد و ظلمت احاطه مینماید و امثال اینها چنانچه مذکور شد. و این عبد بواسطهٔ شهرت این احادیث و اختصارِ، دیگر متعرّضِ ذکر عبارات حدیث نشده‌ام.

 

حال اگر مقصود از این ضیق را همچو ادراک نمایند که عالم ضیق بهم رساند و یا امورات دیگر که بخیال خود توهّم نمایند، هرگز مشهود نگردد. و البتّه گویند که این شرط ظهور نیافته. چنانچه گفته‌اند و میگویند. 

 

باری مقصود از ضیق - ضیقِ از معارف الهیّه و ادراک کلمات ربّانیّه است که در ایّام غروب شمس و مرایای او، عباد در تنگی و سختی افتند و ندانند به که توجّه نمایند

 

چنانچه مذکور شد. کذلک نعلّمک من تأویل الأحادیث و نلقی علیک من اسرار الحکمة لتطّلع بما هو المقصود و تکون من الّذینهم شربوا من کأس العلم و العرفان (و اینگونه تو را از تأویل احادیث با خبر می سازیم و اسرار حکمت را بر تو القاء می نماییم تا بر مقصود پی بری و از جمله کسانی باشی که جام علم و عرفان می نوشند).

 

و قوله «تظلم الشّمس و القمر لا یعطی ضوئه و الکواکب تتساقط من 

السّمآء» (قسمتی از همان آیات انجیل که حضرت بهاءالله به تفسیر آن پرداختند به معنی: آفتاب و ماه تاریک می شوند و نوری نمی بشخند و ستارگان از آسمان به زمین سقوط می نمایند) مقصود از شمس و قمر که در کلمات انبیا مذکور است منحصر باین شمس و قمر ظاهری نیست که ملاحظه میشود. بلکه از شمس و قمر معانی بسیار اراده فرموده‌اند که در هر مقام بمناسبت آن مقام معنیی اراده میفرمایند. 

 

مثلاً یک معنی از شمس - شمسهای حقیقتند که از مشرق قدم طالع میشوند و بر جمیع ممکنات ابلاغ فیض میفرمایند. و این شموس حقیقت مظاهر کلّیّهٔ الهی هستند در عوالم صفات و اسمای او

و همچنان که شمس ظاهری تربیت اشیای ظاهره از اثمار و اشجار و الوان و فواکه و معادن و دون ذلک از آنچه در عالمِ مُلک مشهود است بامر معبود حقیقی باعانت اوست. 

 

و همچنین اشجارِ توحید و اثمارِ تفرید (مقام وحدت و یگانگی خداوند)  و اوراقِ تجرید (تنهائی - مقام ذات) و گلهای علم و ایقان و ریاحینِ حکمت و بیان از عنایت و تربیت شمسهای معنوی ظاهر میشود. اینست که در حینِ اشراق این شموس عالم جدید میشود و انهارِ حَیَوان جاری میگردد و اَبحُر احسان بموج میآید و سحاب فضل مرتفع میشود و نسمات جود بر هیاکل موجودات میوزد

 

و از حرارت این شمسهای الهی و نارهای معنویست که حرارت محبّت الهی در ارکانِ عالم احداث میشود. و از عنایت این ارواح مجرّده است که روحِ حَیَوان باقیه بر اجساد مردگان فانیه مبذول میگردد. 

و فی‌الحقیقه این شمس ظاهری یک آیه از تجلّی آن شمس معنوی است و آن شمسی است که از برای او مقابلی و شبهی و مثلی و نِدّی (نظیر - مثل - مانند) ملاحظه نمیشود و کل بوجود او قائمند و از فیض او ظاهر و باو راجع. منها ظهرت الأشیآء و الی خزائن امرها رجعت و منها بدئت الممکنات و الی کنائز حکمها عادت (از او کل اشیاء ظاهر شده و به خزائن امرش راجع شوند. و از او جمیع ممکنات بوجود آمده و به کنائز حکمت او برگشت خواد نمود). 

 

و اینکه در مقام بیان و ذکر تخصیص داده میشوند ببعضی از اسماء و صفات چنانچه شنیده‌اید و میشنوید، نیست مگر برای ادراکِ عقول ناقصهٔ ضعیفه والّا لم‌یزل و لایزال (همیشه) مقدّس بوده‌اند از هر اسمی و منزّه خواهند بود از هر وصفی. 

 

جواهر اسماء را بساحت قدسشان راهی نه و لطائف صفات را در ملکوتِ عزّشان سبیلی نه. فسبحان الله من ان یعرف اصفیائه بغیر ذواتهم او یوصف اولیائه بغیر انفسهم. فتعالی عمّا یذکر العباد فی وصفهم و تعالی عمّا هم یعرفون (پاک و منزه است خداوند از اینکه اصفیاء او به غیر ذات خودشان شناخته شوند و اولیاء او به غیر از نفس خودشان وصف گردند. متعالی ترند از وصف و شناسائی بندگان).

 

و اطلاق شموس بر آن انوار مجرّده در کلماتِ اهلِ عصمت بسیار شده از آن جمله در دعای ندبه میفرماید «اَینَ الشّموس الطّالعة. اَینَ الأقمار المنیرة. اَینَ الأنجم الزّاهرة» (دعای ندبه از از سایت ویکی شیعه: دعاهای مشهور شیعه است با موضوع استغاثه از امام زمان. خواندنش را مستحب دانسته اند. این دعا در عید فطر، عید قربان، عید غدیر، و روز جمعه خوانده می شود. متن و مضمون دعای ندبه). 

 

پس معلوم شد که مقصود از شمس و قمر و نجوم در مقام اوّلیّه انبیا و اولیا و اصحاب ایشانند که از انوارِ معارفشان عوالمِ غیب و شهود روشن و منوّر است.

 

و در مقام دیگر مقصود از شمس و قمر و نجوم علمای ظهور قبلند که در زمانِ ظهورِ بعد موجودند و زمام دین مردم در دست ایشانست. و اگر در ظهور شمسِ اُخری بضیای او منوّر گشتند (به شمس ظهور جدید مؤمن شدند) لهذا مقبول و منیر و روشن خواهند بود والّا حکمِ ظلمت در حقّ آنها جاریست اگرچه بظاهر هادی باشند. 

 

زیرا که جمیع این مراتب از کفر و ایمان و هدایت و ضلالت و سعادت و شقاوت و نور و ظلمت منوط بتصدیق آن شمس معنوی الهی است. 

 

بر هر نفسی از علما حکم ایمان از مبدء عرفان در یوم تغابن (اصطلاح قرآنی - روز قیامت که برای کفار روز ضرر و زیان است)  و احسان جاری شد حکم علم و رضا و نور و ایمان در بارهٔ او صادقست والّا حکم جهل و نفی و کفر و ظلم در حقّ او جریان یابد.

 

و این بر هر ذی بصری مشهود است که همچنان که نور ستاره محو میشود نزدِ اشراقِ شمسِ ظاهره، همین قسم شمسِ علم و حکمت و عرفانِ ظاهره نزد طلوعِ شمسِ حقیقت و آفتابِ معنوی محو و تاریک میشود.

 

و اطلاقِ شمس بر آن علما بمناسبتِ علوّ و شهرت و معروفیّت است. مثل علمای مسلّم عصر که مشهور بلاد و مسلّمند بین عباد و اگر حاکی از شمس الهی باشند از شموس عالیه محسوبند والّا از شموس سجّین (اصطلاح قرآنی برای جهنم). چنانچه میفرماید: «الشّمس و القمر بحسبان» (آیه ۵ الرحمن. شمس و قمر به آتش جهنم محکومند. آیه مبارکه قرآن). و معنی شمس و قمر هم که در آیهٔ مذکوره هست البتّه شنیده‌اید احتیاج بذکر نیست و هر نفسی هم که از عنصر این شمس و قمر باشد یعنی در اقبال بباطل و اعراض از حقّ البتّه از حُسبان (جهنم) ظاهر و بحسبان راجع خواهد شد.

 

پس ای سائل باید بعروة الوثقی (دستاویز محکم- محکمترین دستگیره - کنایه از عقیده درست)  متمسّک شویم که شاید از شامِ ضلالت بنور هدایت راجع گردیم و از ظلِّ نفی فرار نموده در ظلِّ اثبات درآئیم و از نارِ حُسبان (آتشِ جهنم) آزاد شده بنور جمال حضرت منّان منوّر گردیم و السّلام. 

کذلک نعطیکم من اثمار شجرة العلم لتکوننّ فی رضوان حکمة الله لمن المحبرین (این گونه تو را مستفیض از اثمار شجره علم نمودیم که در رضوان حکمت الهی از مسروران باشی).

 

و در مقامی هم مقصود از اطلاقات شمس و قمر و نجوم علوم و احکام مرتفعهٔ در هر شریعت است. مثل صلوة و صوم که در شریعت فرقان بعد از اخفای جمال محمّدی از جمیع احکام محکمتر و اعظمتر است. چنانچه احادیث و اخبار مشعر بر آنست و بعلّت شهرت احتیاج ذکر نیست. بلکه در هر عصری حکم صلوة محکم و مجری بوده چنانچه از انوار مشرقه از شمس محمّدیّه مأثور (روایت شده) است که بر جمیع انبیا در هر عهدی حکم صلوة نازل شده. نهایت آنکه در هر عصر باقتضای وقت بقسمی و آدابی جدید مخصوص گشته. و چون در هر ظهورِ بعد آداب و عادات و علوم مرتفعهٔ محکمهٔ مشرقهٔ واضحهٔ ثابتهٴ در ظهورِ قبل منسوخ میشود، لهذا تلویحاً باسم شمس و قمر ذکر نموده‌اند. «لیبلوکم ایّکم احسن عملاً» (دو آیه در قرآن کریم از جمله آیه ۲ الملک. تا شما را بیازماید که کدام نیکوکارترید. آیه مبارکه).

 

و در حدیث هم اطلاق شمس و قمر بر صوم و صلوة شده. چنانچه میفرماید: «الصّوم ضیآء و الصّلوة نور» (حدیثی از حضرت محمد. روزه روشنائی است و نماز به مانند نور. حدیث مبارک). 

 

ولکن روزی در محلّی نشسته بودم شخصی از علمای معروف وارد شد و بمناسبتی این حدیث را ذکر نمود و فرمود چون صوم حرارت در مزاج احداث مینماید لهذا بضیاء که شمس باشد تعبیر یافته و صلوةِ لیل (نماز شب) چون برودت میطلبد لهذا بنور که قمر باشد معبّر گشته. 

ملاحظه نمودم که آن فقیر بقطره‌ئی از بحر معانی موفّق نشده و بجَذوَه‌ئی (جذوه از ریاض اللغات: قطعه ملتهب و فروزان آتش) از نار سدرهٔ حکمت ربّانی فائز نگشته. بعد از مدّتی در نهایت ادب اظهار داشتم که جناب آنچه فرمودید در معنی حدیث در السن و افواه (زبان ها و دهان ها) ناس مذکور است. ولیکن گویا مقصود دیگر هم از حدیث مستفاد میشود. بیان آن را طلب نمود ذکر شد که خاتم انبیا و سیّد اصفیا، دین مرتفع در فرقان را تشبیه بسماء فرموده‌اند بعلّت علوّ و رفعت و عظمت و احاطهٔ آن بر جمیع ادیان و چون در سماء ظاهره دو رکن اعظم اقوم مقرّر شده است که نیّرین باشد و بشمس و قمر نامیده و همچنین در سماء دین هم دو نیّر مقدّر گشته که صوم و صلوة باشد. «الاسلام سمآء و الصّوم شمسها و الصّلوة قمرها» (اسلام آسمان است. روزه آفتاب آن و نماز ماه آن).



به فایل صوتی توجه فرمایید: معراج کلام بشری

 


 

تمرینات این قسمت:


در جدول زیر دو مقام مظاهر الهیه را با بیانات یا موارد مورد نظرمطابقت فرمایید
4 points
مقام توحید یا جمع
مقام تفصیل یا فرق
بیان حضرت مسیح که فرمودند: من میروم و بعد می آیم
بیان حضرت مسیح که فرمودند: من میروم و میآید دیگری تا بگوید آنچه من نگفته‌ام و تمام نماید آنچه را که گفته‌ام
بیان حضرت محمد که فرمودند: منم عیسی
اسم و رسم هر یک از مظاهر: مثلا عیسی بن مریم، محمد بن عبدالله
بیانات زیراز حضرت مسیح و حضرت رسول با کدام مثال ها از عالم طبیعت مطابقت دارد
3 points
شمس الیوم بگوید من شمسِ یومِ قبلم و بعدم
اگر شمس الیوم بگوید در حدودِ یومی که غیر شمسِ روز قبل و بعدم
ایام هفته بگویند که همه یک شی اند
ایام هفته بگویند که بحدودِ اسمی و رسمی غیرِ همند
منم عیسی
من میروم و بعد میآیم
من میروم و میآید دیگری تا بگوید آنچه من نگفته‌ام و تمام نماید آنچه را که گفته‌ام
اسامی اناجیل اربعه کدامند
3 points
می فرمایند: «و این طعامیست که ارواح و افئدهٔ منیره باو حیات باقیه یابند». این چه طعامی است؟ آیا امکان تمام شدن این طعام وجود دارد؟
3 points
کدامیک از موارد زیر در جواب حضرت مسیح به شاگردانشان در پاسخ به علامات ظهور بعد وجود دارد
3 points
علاماتی که در سئوال قبل بدان پرداخته شد در کدام انجیل آمده
3 points
با وجود علامات مذکور در بالا، به فرموده حضرت بهاءالله، چرا علمای مسیحی از فیض محمدی محروم ماندند
3 points
با وجود علامات مذکور در بالا، چرا پیروان حضرت مسیح از فیض محمدی محروم ماندند
3 points
حضرت بهاءالله بعد از بیانِ دلیل عدم قبول حضرت محمد توسط مسیحیان می فرمایند: «اینست که قرنها گذشت و عهدها بآخر رسید و آن جوهرِ روح بمقرِّ بقای سلطنت خود راجع شد و نفخهٔ دیگر از نفس روحانی در صورِ الهی (صور اسرافیل که اسرافیل طبق اعتقادات اسلامی، در قیامت در آن می دمد و مردگان را زنده می سازد که تعبیرش معلوم است) دمیده شد و نَفْسهای مرده از قُبور غفلت و ضلالت بارضِ هدایت و محلِّ عنایت محشور شدند و هنوز آن گروه در انتظار که کی این علامات ظاهر شود و آن هیکلِ معهود بوجود آید تا نصرت نمایند و مالها در راهش انفاق کنند و جانها در سبیلش ایثار». با توجه به بیان حضرت بهاءالله، منظور از واژه های زیر را تعیین فرمایید
6 points
غافلین
غفلت
محل عنایت
ارض هدایت
قیام مظهر جدید
قیام مؤمنین
صور اسرافیل و دمیدن در آن
قبر 
صحرای محشور
مردگان
زمین
قیامت
آیا مسیحیان معتقدند که دیانت حضرت مسیح آخرین دین است؟ کدام یک از آیاتِ انجیل و به چه مضمون شاهد این ادعا است
3 points
بیان زیر از حضرت بهاءالله در ایقان در رابطه به کدام یک از علامات مذکور در انجیل راجع به ظهور بعد است: این در وقتی است که آثار شمس حقیقت و اثمار سدرهٔ علم و حکمت از میان مردم زایل شود، و زمام ناس بدست جهّال افتد، و ابواب توحید و معرفت که مقصود اصلی از خلق انسانیست مسدود شود، و علم بظنّ تبدیل گردد، و هدایت بشقاوت راجع شود. چنانچه الیوم مشاهده میشود که زمام هر گروهی بدست جاهلی افتاده و بهر نحو که اراده کنند حرکت میدهند و در میان ایشان از معبود جز اسمی و از مقصود جز حرفی نمانده و بقسمی بادهای هوی و نفس غالب شده که سراجهای عقل و فؤاد را در قلوب خاموش نموده
3 points
آیا ضیق فقط علامتِ مختصِ ظهورِ بعد از حضرت مسیح بود
3 points
آیا در احادیث اسلامی نیز مضامینی شبیه به بیان حضرت مسیح راجع به احاطه ظلمت قبل از ظهور بعدی وجود دارد
3 points
آیا مقصود از شمس و قمر که در کلمات انبیاء - شمس و قمر ظاهری است
3 points
حضرت بهاءالله چند معنی برای شمس و قمر را در این قسمت بیان می فرمایند. آیا معانی شمس و قمر در کلام انبیاء محدود به این تعداد است
3 points
توضیحاتِ زیر راجع به کدام مقام مظاهر ظهور است
6 points
مقام توحید
مقام تفصیل
نه در خودشان فرقی مشهود
نه در کتابشان غیریّتی ملحوظ
قائم بودن به امرالله
ناطق بودن به ذکرالله
کتبی که مشعر به اوامر الهی است
اسم و رسم خاص مظاهر ظهور
مقصود اصلی از خلق انسانی چیست
3 points
شمسِ ظاهری باعث تربیتِ کدام یک از موارد زیر است
3 points
جنسِ اشجار، اثمار، اوراق، گلها و ریاحینی که بواسطه ظهورِ شمسهای معنوی ظاهر میشود را در جدول زیر مطابقت فرمایید
4 points
حکمت و بیان
توحید
علم و ایقان
تجرید
اشجار
اوراق
گل ها
ریاحین
جاهای خالی بیان زیر را از گزینه های زیر پر کنید: و فی‌الحقیقه این شمس .... یک آیه از تجلّی آن .... معنوی است
3 points
در کدام یک از آثار اسلامی مظاهر مقدسه به شمس تشبیه شده اند
3 points
کدام یک از عبارات زیر در باره دعای ندبه صحیح است
3 points
این بیان راجع به کدام معنی شمس و قمر است: و اگر در ظهور شمسِ اُخری بضیای او منوّر گشتند، لهذا مقبول و منیر و روشن خواهند بود والّا حکمِ ظلمت در حقّ آنها جاریست اگرچه بظاهر هادی باشند
3 points
حضرت بهاءالله چه دلیلی بر این بیان در مورد علما ذکر می فرمایند «و اگر در ظهور شمسِ اُخری بضیای او منوّر گشتند لهذا مقبول و منیر و روشن خواهند بود والّا حکمِ ظلمت در حقّ آنها جاریست اگرچه بظاهر هادی باشند» 
3 points
یوم تغابن به چه معنی است؟ آیا ادیان دیگر به غیر اسلام نیز یوم تغابن دارند؟
3 points










 


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

هفت وادي - قوس نزول و صعود - مراتب سبعه خلقت

  هفت وادی  اثر حضرت بهاءاللّه ذکر الاسرار فی معارج الاسفار لمن یرید ان یسافر الی اللّه المقتدر الغفّار بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الحمد للّه الّذی اظهر الوجود من العدم و رقم علی لوح الانسان من اسرار القدم و علّمه من البیان ما لا یعلم و جعله کتاباً مبیناً لمن آمن و استسلم و اشهده خلق کلّ شیئ فی هذا الزّمان المظلم الصّیلم و انطقه فی قطب البقآء علی اللّحن البدیع فی الهیکل المکرّم (مظاهر مقدسه) . لیشهد الکلّ فی نفسه بنفسه فی مقام تجلّی ربّه بانّه لا اله الّا هو و لیصل الکلّ بذلک الی ذروة الحقایق حتّی لا یشاهد احد شیئاً الّا و قد یری اللّه فیه. ای رؤیة تجلّیه المودعة فی حقایق الاشیآء والّا انّه تعالی منزّه من ان یشهد او یری «لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللّطیف الخبیر»  («بسم الله الرحمن الرحیم» بیان مبارکی است که آیه اول قرآن کریم نیز می باشد. شیخ احمد احسایی، حضرت باب و حضرت عبدالبهاء تفسیراتی بر آن نوشته اند. جناب دکتر نادر سعیدی در مقاله ای به مقایسه این تفسیرات پرداخته اند. مقاله دکتر سعیدی در این لینک قابل مطالعه می باشد: تفسير بسم الله الرحمن الرحيم . ویدیوی ...

الواح وصایا: نکته به نکته مو به مو

«حضرت عبدالبهآء در رتبه اولى مرکز و محور عهد و ميثاقِ بى مثيلِ حضرت بهاءالله، و اعلى صُنعِ يدِ عنايتش، و مرآتِ صافى انوارش، و مَثَلِ اعلاى تعاليم، و مبيّن ِمصون از خطاى آياتش، و جامع جميع کمالات و مظهر کلّيّۀ صفات و فضائل بهائى، و غصنِ اعظم منشعب از اصلِ قديم و غصن الامر و حقيقتِ مَن طاف حوله الاسماء، و مصدر و منشأ وحدت عالم انسانى و رايت صلح اعظم، و قمرِ سمآءِ اين شرع مقّدس بوده و ِالى الأبد خواهد بود. و نام معجز شيم عبدالبهآء - بنحو اتم و اکمل و احسن جامعِ جميعِ اين نعوت و اوصاف است. و اعظم از کل اين اسماء عنوان منيع «سرالله» است که حضرت بهآءالله در توصيف آن حضرت اختيار فرموده اند و با آنکه بهيچوجه اين خطاب نبايد عنوانِ رسالت آن حضرت قرار گيرد، مع الوصف حاکى از آن است که چگونه خصوصيّات و صفاتِ بشرى با فضائل و کمالاتِ الهى در نفس مقدس حضرت عبدالبهآء مجتمع و متّحد گشته است.» حضرت ولی امرالله، دور بهائی «عهد و ميثاق حضرت بهاءالله منبعث از ارادهء قاطعه و مشيّت نافذهء آن مظهر کلّيّهء الهيّه بوده که بنفسه المهيمنة علی الکائنات به تأسيس چنين ميثاق وثيق (بسیار محکم) اقدام فرمود. الواح وصايا...

کلمات مکنونه عربی و معادل آن به انگلیسی

الكلمات المكنونة العربيّة هُوَ البَهِيُّ الأَبْهى هذا ما نُزِّلَ مِنْ جَبَرُوتِ العِزَّةِ بِلِسانِ القُدْرَةِ وَالْقُوَّةِ عَلَى النَّبِيِّينَ مِنْ قَبْلُ. وَإِنَّا أَخَذْنا جَوَاهِرَهُ وَأَقْمَصْناهُ قَمِيصَ الاخْتِصارِ فَضْلاً عَلَى الأَحْبَارِ لِيُوفُوا بِعَهْدِ اللهِ وَيُؤَدُّوا أَمانَاتِهِ فِي أَنْفُسِهِمْ وَلِيَكُونُنَّ بِجَوْهَرِ التُّقَى فِي أَرْضِ الرُّوحِ مِنَ الفائِزِينَ. HE IS THE GLORY OF GLORIES THIS is that which hath descended from the realm of glory, uttered by the tongue of power and might, and revealed unto the Prophets of old. We have taken the inner essence thereof and clothed it in the garment of brevity, as a token of grace unto the righteous, that they may stand faithful unto the Covenant of God, may fulfill in their lives His trust, and in the realm of spirit obtain the gem of divine virtue.   يَا ابْنَ الرُّوحِ ۱ فِي أَوَّلِ القَوْلِ امْلِكْ قَلْباً جَيِّداً حَسَناً مُنيراً لِتَمْلِكَ مُلْكاً دائِماً باقِياً أَزَلاً قَدِيماً. O SON OF SPIRIT!  My f...