و اينکه سؤال نموده بوديد که چگونه احقاقِ حقّ در عالم بعد موت و ادای حقوق النّاس در قيامت کبری که بيوم الجزاء تعبير شده بتصوير آيد و امکان بپذيرد؟ و حال آنکه اين زخارف و اموال و حقوق که در حياتِ باطله مطلوب و مشهود، در عوالم بعد موت وجودی ندارد و بر فرضِ وجود، بصاحبان حقوق نفعی نميدهد و ثمری نمیبخشد. پس چگونه در آن عوالم احقاقِ حقوق گفته ميشود؟ چنانچه در السنه معروف، که خداوند رحمن گاه ميشود که از حقّ
خود ميگذرد و عفو نمايد ولکن از حقوق النّاس نميگذرد تا آنکه ادای حقّ آنها شود.
يا حبيب قلبی از امری سؤال نمودی که بغايت صعب و مستصعب است. چه که فهم اين مقام موقوف بفهم و ادراک ايام بعد موت و عرفان يوم القيام است.
و ادراک ايندو مقام قلب فارغ ميخواهد و گوش طاهر لازم. هر گوشی لايقِ اصغاء اين سروش نه. گوشی که نعره صور (شیپور که ندایش از علائم روز قیامت است) و نعره ناقور (دمیدن در ناقور از علائم روز قیامت) را از سماء ظهور اصغا ننمايد، ديگر چگونه زمزمه طيور را شنود؟
ولی چون در اجابتِ فرمانِ آن حبيبِ مکرم ناچارم، لهذا باختصار مجملی اظهار ميدارم و بذکر بعضی اشباح و امثال اقتصار (اکتفاء کردن - مختصر کردن) مينمايم. «و لا حول و لا قوّة الّا باللّه الواحد القهار» (مشهور است که این ذکری که خداوند در شب معراج به حضرت رسول هدیه دادند. بدین مضمون که هیچ نیرو و توانایی جز از سوی خداوند نیست).
پس عرض مينمايم که آنچه در اين عالمِ ناسوت و عالمِ حدود بهر اسم و رسم و بهر صورت و وصف ديده و شنيده، در هر عالمی از عوالم الهی ظهوری و شهودی مناسب و ملايم با آن عالم دارد. و باسمِ ديگر و رسمِ ديگر و صورت و وصفی ديگر جلوه مينمايد و رخساره ميگشايد.
اين فنائی که از عالم شنيده راجع بصورت و قميص است نه بحقيقت و ذات. و البته حقايق اشياء بجلوههای مختلفه وظهورات متغايره حقايقا بعد حقايق در هر عالمی جلوه نمايند و رخساره گشايند.
حکمای بالغين که از رحيق معانی آشاميدهاند، بتجسّمِ اعمال قائل شدهاند و للّه در من قال حضرت ذو الجلال ميفرمايد: «سیجزیهم وصفهم» (فقره ای از آیه ۶ انعام بدین مضمون که بزودی وصف شان را جزا خواهد فرمود) مطلع وحیِ رحمن فرموده «النّاس مجزيون باعمالهم ان خيرا فخير و ان شرّا فشرّ» (حدیثی از حضرت رسول بدین مضمون که مردمان باعمالشان حسابرسی می شوند. آنان که عملشان خیر بوده به خیر و آنان که شرّبوده به شرّ).
پس معلوم ميشود که عمل باقی خواهد بود و هر وصف، هستی خواهد داشت تا آنکه بنفس وصف و عمل جزا داده شوند. پس هر وصفی و هر عملی از هر عاملی ظاهر شود در هر عالمی صورتی دارد و جلوه مينمايد. «ليجزی کلّ نفس بما کسبت و انّه سريع الحساب» (اشاره به آیه ۵۱ سوره ابراهیم است بدین مضمون که خداوند به هر کس مطابق آنچه کسب کرده جزا دهد و او سریع الحساب است).
و هر گاه بخواهيم از برای تفهيم اين مطلب و تشريح کيفيّت ظهورات اشياء را در عوالم لا تحصی ذکری نمايم و مثلی آرم که اقرب (نزدیکتر) بفهم و ادراک
باشد، بهتر از عالم نوم مثلی بنظر ندارم تا ذکر نمايم. «النّوم اخ الموت» (حدیث نبوی بدین مضمون که خواب و رویا برادر موت است) گفته شد تا برادر را بمشابهت برادر بشناسی. پس ملاحظه نمائيد که در عالم رؤيا اموری مشاهده ميکنيد. و بعد از بيداری در اين عالم، او را باسمی ديگر و صورت و وصفی ديگر تعبير ميکنيد و تفسير مينمائيد. و بعد هم بمرور ايّام همان قسم که تعبير و تفسير شده مشهود ميرود.
پس ای برادر هر گاه خود از اهل رؤيا بوده و در عالم رؤيا چنين امری ديدهای که در آنجا اسم ديگر و وصف ديگر داشت و در اينجا هم اسم
ديگر و وصف ديگر دارد، پس در عالم بعد از موت هم همين اختلاف صور را تصديق نما و يقين بدان که حقيقت و ذات و احديّت و صورت و وصف مختلف.
و هر گاه خود اينمقام را بعين شهود نديده، رجوع به تعبيرات عارفين از معبّرين نما که از هر فعل و هر قول تعبيری کردهاند و از هر شیء تفسيری
نمودهاند. اصدق القائلين بذکر رؤيای حضرت يوسف علی ولی عصرنا و عليه السلام و بذکر تعبيرات و تفسيرات آن حضرت از رؤيای نفسين مذکورين در کتاب ناطق است (اشاره به رویای حضرت یوسف که در قرآن کریم در سوره یوسف آمده که خورشید و ماه و یازده ستاره در برابر حضرتشان سجده کردند).
حال تفکّر نمائيد که آن چه عالمی است که در آن عالم پدر و مادر بصورت شمس و قمر ديده ميشود و برادر بصورت کوکب بنظر ميآيد؟ و اين چه عالمی است که بعکس ديده ميشود؟ چنانچه شمس و قمر بصورت پدر و مادر مشهود رفت و کوکب بصورت برادر ملحوظ شد.
قوله جلّ سلطانه «انّی رأيت احد عشر کوکبا و الشّمس و القمر رأيت هم لی ساجدين» (فقره ای از آیه ۴ سوره یوسف بدین مضمون که در خواب یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم. دیم آنها برای من سجده می کنند) و تعبير اين رؤيا وقتی ظاهر شد که آنحضرت بر سرير عزت جالس گرديد. و حضرت يعقوب عليه السلّام با يازده برادر بر قدم او افتادند.
پس بعد که اين مسئله ثابت و محقّق شد، احقاقِ هر حقّی در هر عالمی بصورتی که در آن عالم داده خواهد شد. و البته اگر غير اين باشد احقاق
حقّ نشده.
مثلی برای تو ميزنم شايد بتعددِ امثال آنچه عرض شده بفهم نزديک گردد و مطلب تصديق شود.
ملاحظه کن هر گاه نفسی در فصل ربيع حبه و هسته از نفسی غصب نمايد و در بستانِ خود بذر افشانی کند، تا آنکه سبز و خرم شود و بالاخره در فصل صيف (تابستان) بمقام ثمر و يا شجر برسد و بعد سلطانِ عادل اراده فرمايد که در اين فصل که صيف گفته شد، اخذِ حقّ مظلوم نمايد، چه نحو معمول ميدارد؟ آيا در عوض حبه و يا هسته اخذ ميفرمايد؟ و يا آنکه نفسِ شجر را با ثمری که با اوست اخذ ميکند و تسليم ميدهد؟
البته خواهی گفت شجر را. و حال آنکه اينصورت غير آنصورت است و اين اسم و وصف غير آن اسم و وصفی است که در فصلِ ربيع داشت. بلکه آن حبه و هسته در فصل صيف بزعم تو وجود ندارد. و بر فرض وجود اگر بعين ادا شود برای صاحب ثمری نميدهد و نتيجه ندارد چه که فصل ربيع که هنگام بذر افشانی بود منقضی شد و حبه و هسته آلت معطله خواهد بود. و اين بنظر ظاهر قاصر است که گفته شد که وجود ندارد و ثمر نميدهد. ولکن در حقيقت و واقع اين حبه و هسته موجود و بصورت شجر و ثمر که اعلی و اغلی (شدیدترین - کاری ترین) است مشهود.
و بسا ميشود که احقاقِ حقّ در همين عالم شده باشد و تو آگاه نباشی. چنانچه گاه ميشود که زخارف و اموال، قميصِ قضايا و بلايا ميشود و بلا و قضا بصورتِ مال جلوه مينمايد. چنانچه تلفِ اموال گاه ميشود که سبب و علّت رفع بلا ميگردد.
و در اين مقام فرق نميکند که اين تلفِ اموال باسباب سماوی باشد و يا آنکه نفسی ظلم کند و بعدا آن اخذ نمايد. پس چنين مالی هر که غصب کند و اخذ نمايد، قضا و بلا را از تو رفع نموده و بر خود وارد آورده. آيا احقاق حقّی بهتر از اين متصور است؟ لا و ربّ العالمين (نه قسم به پروردگارِ عالمیان).
و اگر بخواهم از ظهورات اعمال و افعال و اقوال که بصورتهای مختلفه غير محصوره (غیر محصوره: آنچه حصاری ندارد) در عوالم الهی جلوه مينمايد شرح دهم و پرده بردارم، بيم آنست که از طرفی نفوس قدسيه ابدان را بگذارند و بمقاعد عزّ رحمن عروج نمايند.
و نفوس شريره ظالمه خوفا عما عملوا فی حياة الباطلة (به ترس از اعمالی که در این حیات انجام داده اند) قالب تهی کنند. فيا شوقا الی اخلاق روحانية و اعمال طيبة و اقوال صادقة نافعة و ما يظهر منها من سماء مرفوعة و ارض مبسوطة و شموس مشرقة و اقمار لائحة و کواکب دريّة و عيون صافية و انهار جارية و هواء لطيفة و قصور عالية و اشجار رفيعة و اثمار جنيّة و قطوف دانية و طيور متغرّدة و اوراق محمّرة و اوراد معطّرة. ثمّ اقول الامان الامان يا ربّی الرّحمن من اخلاق سيّئة و اعمال شريرة و افعال غير مرضيّة و اقوال کذبه مضرّة و ما يظهر منها که در امکان بصورت نيران و جحيم و زقوم و ضريع و بصورت تمامی خبائث و مکاره و اسقام و احزان و سموم و سيوف و سهام و سنان ظاهر ميشود.
اللّه اکبر! بيش ازاين کشف اسرار جائز نه. و اقول العظمة ثمّ العظمة ثمّ الکبرياء للّه الواحد القهار .
نظرات
ارسال یک نظر