الله ابهی،
چند مطلب زیر حائز اهمیت است:
۱. هر هفته قسمتی از کتاب ایقان در دسترس همه قرار می گیرد که در عرض یک هفته مطالعه شود،
۲. در آخرِ هر قسمتِ مطالعه هفتگی، سوالاتی مطرح شده که می بایست جوابها را در عرض هفته پیدا کنیم و در کلاس بعدی امتحان مربوطه را بدون هیچ کمک، یعنی بدون یادداشت یا رجوع به کتاب بگذرانیم،
۳. بعد از امتحان هفتگی، در مورد نکاتی که برایمان مبهم بوده به گفتگو می پردازیم.
اتخاذ این روشِ کار بدین جهت است که هر یک از ما عاملین فعّال در این مطالعه باشیم.
جانتان خوش
برنامه هفتگی کلاس مطالعه ایقان مستطاب
لطفا با اشاره به فایل های صوتی بدان توجه فرمایید: تار و پود زندگی: دوران پس از شیخ
تار و پود زندگی: لسان العارفین
تار و پود زندگی: ملا علی و ظهور حضرت باب
تار و پود زندگی: ایمان ملا علی
از آن جمله جناب ملّا حسین است که محلّ اشراقِ شمسِ ظهور شدند. لولاه ما استوی الله علی عرش رحمانیّته و ما استقرّ علی کرسیّ صمدانیّته (اگر او نبود، خداوند بر عرش رحمانیت و کرسی صمدانیت خود مستقر نمیشد).
و جناب آقا سیّد یحیی که وحید عصر و فرید زمان خود بودند و ملّا محمّد علی زنجانی و ملّا علی بسطامی و ملّا سعید بارفروشی و ملّا نعمة الله مازندرانی و ملّا یوسف اردبیلی و ملّا مهدی خوئی و آقا سیّد حسین ترشیزی و ملّا مهدی کندی و برادر او ملّا باقر و ملّا عبدالخالق یزدی و ملّا علی برقانی و امثال آنها که قریب چهارصد نفر بودند که اسامی جمیع در لوح محفوظ الهی ثبت شده. (لوح محفوظ: علم الهی - مقام علم مظهر امرالله - به این اصطلاح در قرآن در سوره البروج اشاره گردیده و شیعه معتقدند که لوح محفوظ را خداوند خلق فرموده و در آن همه وقایع کلی و جزیی عالم وجود را به نحوی که باید واقع شود، ثبت فرموده و محفوظ از هر گونه تغییری است).
همهٔ اینها مهتدی و مقرّ و مذعن گشتند برای آن شمس ظهور بقسمی که اکثری از مال و عیال گذشتند و برضای ذی الجلال پیوستند و از سر جان برای جانان برخاستند و انفاق نمودند بجمیع آنچه مرزوق گشته بودند. بقسمی که سینههاشان محلّ تیرهای مخالفین گشت و سرهاشان زینت سنان مشرکین. چنانچه ارضی نماند مگر آنکه از دم این ارواح مجرّده آشامید و سیفی نماند مگر آنکه بگردنهاشان ممسوح (مسح شده) گشت. و دلیل بر صدق قولشان فعلشان. بس آیا شهادت این نفوس قدسیّه که باین طریق جان در راه دوست دادند که همهٴ عالم از ایثار دل و جانشان متحیّر گشتند کفایت نمیکند برای این عبادی که هستند؟ (the people of this day) و انکار بعضی عباد که دین را بدرهمی دادند و بقا را بفنا تبدیل نمودند و کوثر قرب را بچشمههای شور معاوضه کردند و بجز اخذ اموال ناس مرادی نجویند؟ چنانچه مشاهده میشود که کل بزخارف دنیا مشغول شدهاند و از ربّ اعلی دور مانده.
حال انصاف دهید که شهادت اینها مقبول و مسموعست که قولشان و فعلشان موافق و ظاهرشان و باطنشان مطابق؟ بنحوی که تاهت العقول فی افعالهم و تحیّرت النّفوس فی اصطبارهم و بما حملت اجسادهم (عقول از افعالشان سر در گم است و نفوس در صبرشان و در آنچه اجسادشان متحمل شد، متحیّرند). و یا شهادت این معرضین که بجز هوای نَفْس نَفَسی برنیارند و از قفس ظنونات باطله نجاتی نیافتهاند. و در یوم سر از فراش برندارند مگر چون خفّاش ظلمانی در طلب دنیای فانیه کوشند. و در لیل راحت نشوند مگر در تدبیرات امورات دانیه کوشند. بتدبیر نفسانی مشغول گشته و از تقدیر الهی غافل شدهاند. روز بجان در تلاش معاشند و شب در تزیین اسباب فراش. آیا در هیچ شرع و ملّتی جایز است که باعراض این نفوس محدوده متمسّک شوند و از اقبال و تصدیق نفوسی که از جان و مال و اسم و رسم و ننگ و نام در رضای حقّ گذشتهاند اغفال نمایند؟
تمرین:
۱. این بیان حضرت بهاءالله راجع به کیست: «لو لاه ما استوی الله علی عرش رحمانیته و ما استقر علی کرسی صمدانیته».
۲. به فرموده حضرت بهاءالله، چند نفر از علماء و فضلا و فقها، تا زمان نزول ایقان به امر حضرت باب ایمان آورده بودند؟
آیا نبود که از قبل امر سیّدالشّهدآء را اعظم امور و اکبر دلیل بر حقّیّت آن حضرت میشمردند و میگفتند در عالم چنین امری اتّفاق نیفتاد و حقّی باین استقامت و ظهور ظاهر نشد، با اینکه امر آن حضرت از صبح تا ظهر بیشتر امتداد نیافت. ولیکن این انوار مقدّسه هیجده سنه میگذرد که بلایا از جمیع جهات مثل باران بر آنها بارید و بچه عشق و حبّ و محبّت و ذوق که جان رایگان در سبیل سبحان انفاق نمودند. چنانچه بر همه واضح و مبرهن است. با وجود این چگونه این امر را سهل شمرند؟ آیا در هیچ عصر چنین امر خطیری ظاهر شد؟
و آیا اگر این اصحاب مجاهد فیالله نباشند دیگر که مجاهد خواهد بود؟ و آیا اینها طالب عزّت و مکنت و ثروت بودند و آیا مقصودی جز رضای حقّ داشتند؟ و اگر این همه اصحاب با این آثار عجیبه و افعال غریبه باطل باشند، دیگر که سزاوار است که دعوی حقّ نماید؟ قسم بخدا که همین فعلشان برای جمیع من علی الأرض حجّت کافی و دلیل وافی است لو کان النّاس فی اسرار الأمر یتفکّرون (اگر در اسرارِ امر تفکر نمایند). و «سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون» (فقره ای از آیه ۲۲۷ سوره شعراء بدین مضمون: و آنان که ظلم کرده اند بزودی خواهند دانست به کدام بازگشت گاه بر خواهند گشت. آیه مبارکه).
و از همه گذشته علامت صدق و کذب در کتاب معلوم و مقرّر شده باید ادّعا و دعاوی کلّ عباد باین محکّ الهی زده شود تا صادق را از کاذب تمیز دهد. اینست که میفرماید «فتمنّوا الموت ان کنتم صادقین» (فقره ای از آیه ۹۴ سوره بقره بدین مضمون: پس اگر راست می گویید تمنّای مرگ نمایید. آیه مبارکه). حال ملاحظه فرمائید با این شهدای صادق که نصّ کتاب شاهد بر صدق قول ایشانست، چنانچه دیدهاید که همه جان و مال و زن و فرزند و کلّ مایملک را انفاق نمودهاند و باعلی غرف رضوان عروج فرمودند، شهادت این طلعاتِ عالیه و اَنفُس منقطعه بر تصدیق این امر عالی متعالی مقبول نیست؟ و شهادت این گروه که برای ذهب از مذهب گذشتهاند و برای جلوس بر صدر، از اوّل ماصدر (اول صادره از حق - مشیّت اولیّه - مظهر امر الهی) احتراز جستهاند بر بطلان این نور لائح جایز و مقبولست؟ با اینکه جمیع مردم ایشان را شناختهاند و اینقدر ادراک نمودهاند که از ذرّهئی از اعتبار ظاهری ملکی در سبیل دین الهی نمیگذرند تا چه رسد بجان و مال و غیره.
حال ملاحظه فرمائید که چگونه محکّ الهی بنصّ کتاب تفصیل نمود و خالص را از غش تمیز داده و معذلک هنوز شاعر نشدهاند و در نوم غفلت بکسب دنیای فانیه و ریاست ظاهریّه مشغول شدهاند.
یا ابن الانسان قد مضی علیک ایّام و اشتغلت فیها بما تهوی به نفسک من الظّنون و الأوهام الی متی تکون راقداً علی بساطک فارفع رأسک عن النّوم فانّ الشّمس قد ارتفعت فی وسط الزّوال لعلّ تشرق علیک بأنوار الجمال والسّلام. (ای پسر انسان ایام می گذرد و به ظنون و اوهام نفس خود مشغول بودی. تا به کی بر بسترت به خواب مشغولی؟ سرت را از خواب مرتفع فرما که خورشید به نقطه اوج خود در ظهر رسیده تا شاید بر تو به انوار جمال اشراق نماید. والسلام).
ولکن معلوم باشد که این علما و فقها که مذکور شد هیچیک ریاست ظاهره نداشتهاند. چه که محالست علمای مقتدر معروف عصر که بر صدر حکم جالسند و بر سریر امر ساکن، تابع حقّ شوند الّا من شآء ربّک. چنین امری در عالم ظهور ننمود مگر قلیلی و «قلیل من عبادی الشّکور» (فقره ای از آیه ۱۳ سوره سباء بدین مضمون: و از بندگان من قلیلی سپاسگزارند. آیه مبارکه). چنانچه در این عهد احدی از علمای مشهور که زمام ناس در قبضهٔ حکم ایشان بود اقبال نجستند. بلکه بتمام بغض و انکار در دفع کوشیدند. بقسمی که هیچ گوشی نشنیده و هیچ چشمی ندیده.
و ربّ اعلی روح ما سواه فداه بخصوص بجمیعِ علمای هر بلدی توقیعی صادر فرمودهاند و مراتب اعراض و اغماض هر کدام را در توقیع او بتفصیل ذکر فرمودهاند. «فاعتبروا یا اولی الأبصار» (فقره ای از ایه ۲ سوره حشر بدین مضمون: پس پند گیرید ای صاحبان چشم. آیه مبارکه). و مقصود از آن ذکر آن بود که مباد اهل بیان در ظهور مستغاث فی القیامة الأخری (مستغاث از ریاض اللغات: در لغت به معنی فریاد رس است. منظور مظهر ظهور است که در قیامت هر دینی قیام نماید. در بیان: منظور من یظهره الله یا حضرت بهاءالله است که در سال مستغاث یا سال ۱۹ بعد از ظهور حضرت اعلی در باغ رضوان اظهار امر فرمودند) اعتراض نمایند که در ظهور بیان جمعی از علما موقن گشتهاند و چرا در این ظهور نشد. و نعوذ بالله متمسّک باینگونه مزخرفات شوند و از جمالِ الهی محروم گردند. بلی این علما که مذکور شد اکثری معروف نبودند و بفضل الله از ریاست ظاهره و زخارف فانیه جمیع مقدّس و منزّه بودهاند. «ذلک من فضل الله یؤتیه من یشآء» (اشاره به آیه ۵۴ سوره مائده بدین مضمون: این فضل خداست. آن را به هر که بخواهد می دهد. آیه مبارکه).
و دلیل و برهان دیگر که چون شمس بین دلائل مشرقست، استقامت آن جمال ازلیست بر امر الهی که با اینکه در سنّ شباب بودند و امری که مخالفِ کلِّ اهلِ ارض از وضیع و شریف و غنی و فقیر و عزیز و ذلیل و سلطان و رعیّت بود، با وجود این قیام بر آن امر فرمود. چنانچه کل استماع نمودند و از هیچکس و هیچ نفس خوف ننمودند و اعتنا نفرمودند. آیا میشود این بغیر امرِ الهی و مشیّت مثبتهٔ ربّانی؟
قسم بخدا که اگر کسی فکر و خیال چنین امری نماید فیالفور هلاک شود. و اگر قلبهای عالم را در قلبش جا دهی باز جسارت بر چنین امر مهم ننماید. مگر باذن الهی باشد و قلبش متّصل بفیوضات رحمانی، و نفسش مطمئن بعنایات ربّانی. آیا این را بچه حمل میکنند آیا بجنون نسبت میدهند؟ چنانچه بانبیای قبل دادند. و یا میگویند برای ریاست ظاهره و جمع زخارف دنیای فانیه این امور را متعرّض شدهاند؟
سبحانالله در اوّل از کتب خود که آن را قیّوم اسماء نامیده و اوّل و اعظم و اکبر جمیع کتب است اخبار از شهادت خود میدهند و در مقامی این آیه را ذکر فرمودهاند «یا بقیّة الله قد فدیت بکلّی لک و رضیت السّبّ فی سبیلک و ما تمنّیت الّا القتل فی محبّتک و کفی بالله العلیّ معتصماً قدیماً» (ای بقیه الله - منظور جمال مبارک، خود را بکلی فدای تو نمودم و در سبیلت راضی به سب شدم و تمنّایی جز کشته شدن در راه عشقت ندارم. خداوند علیّ معتصم قدیم شاهد کافی بر این مطلب است). (بقیه الله از ریاض اللغات: اصطلاح قرآنیست چنانکه در آيهٴ ٨٦ سورهٴ هود میفرمايد "بَقِیَّةُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِیْنَ ". در تفاسیر و در تاريخ: به ائمّهٴ اطهار و امام موعود و در آثار حضرت ربّ اعلیٰ نیز به موعود اسلام (ذات مبارک حضرتشان و حضرت مَنْ يُظْهِرُهُ ٱلله) اطلاق شده است.جمال قدم اصحاب طبرسی را نیز "بَقِیَّّةُ آلِي"و "بَقِیَّةُ آلِ ٱلله" میفرمايند.)
و همچنین در تفسیر هاء تمنّای شهادت خود را نمودهاند «کأنّی سمعت منادیاً ینادی فی سرّی: افد احبّ الأشیآء الیک فی سبیل الله کما فدی الحسین علیه السّلام فی سبیلی. و لو لا کنت ناظراً بذلک السّرّ الواقع فوالّذی نفسی بیده لو اجتمعوا ملوک الأرض لن یقدروا ان یأخذوا منّی حرفاً فکیف عبید الّذی لیس لهم شأن بذلک و انّهم مطرودون الی ان قال لیعلم الکلّ مقام صبری و رضائی و فدائی فی سبیل الله»
“Methinks I heard a Voice calling in my inmost being: ‘Do thou sacrifice the thing which Thou lovest most in the path of God, even as Ḥusayn, peace be upon him, hath offered up his life for My sake.’ And were I not regardful of this inevitable mystery, by Him Who hath my being between His hands, even if all the kings of the earth were to be leagued together they would be powerless to take from me a single letter, how much less can these servants who are worthy of no attention, and who verily are of the outcast… That all may know the degree of My patience, My resignation, and self-sacrifice in the path of God.”
آیا صاحب این بیان را میتوان نسبت داد که در غیر صراط الهی مشی مینماید و یا بغیر رضای او امری طلب نموده؟ در همین آیه نسیم انقطاعی مکنون شده که اگر بوزد جمیع هیاکل وجود جان را انفاق نمایند و از روان درگذرند. حال ملاحظه نمائید که چه قدر ناس نِسناسند (نوعی میمون - قومی از عاد - جانور افسانه ای - مجازا فریب دهنده - مکار - در فارسی خسیس و پست - بدجنس - حقه باز. ترجمه انگلیسی villanous behavior) و بغایت حقّناسپاس که چشم از جمیع اینها پوشیدهاند و بعقب مرداری چند که از بطنشان افغان مال مسلمانان میآید میدوند. (
Observe how they have closed their eyes to all this glory, and are abjectly pursuing those foul carcasses from whose bellies ascendeth the cry of the swallowed substance of the faithful.)
و با وجود این چه نسبتهای غیر لایقه که بمطالع قدسیّه میدهند ؟ کذلک نذکر لک ما اکتسبت ایدی الّذینهم کفروا و اعرضوا عن لقآء الله فی یوم القیامة و عذّبهم الله بنار شرکهم و اعدّ لهم فی الآخرة عذاباً تحترق به اجسادهم و ارواحهم ذلک بأنّهم قالوا انّ الله لم یکن قادراً علی شیء و کانت یده عن الفضل مغلولة (برای تو ذکر می کنیم آنچه را که کافران و معرضینِ به لقا الله در یوم قیامت به دست خود اکتساب نمودند. و خداوند آنها را به آتش شرک شان عذاب فرماید و عذابی برایشان تعیین شده که اجساد و ارواحشان بدان محترق شود. برای اینکه گفته اند خدا قادر به چیزی نیست و دستانش از فضل بسته است).
و استقامت بر امر حجّتی است بزرگ و برهانیست عظیم. چنانچه خاتم انبیا فرمودند «شیّبتنی الآیتین» یعنی پیر نمود مرا دو آیه. (شیبتنی). که هر دو مشعر بر استقامت بر امر الهیست چنانچه میفرماید «فاستقم کما امرت» (فقره ای از آیه ۱۱۲ سوره هود بدین مضمون: پس استقامت کن بر آنچه بدان ماموری. آیه مبارکه).
حال ملاحظه فرمائید که این سدرهٔ رضوان سبحانی (منظور حضرت باب) در اوّل جوانی چگونه تبلیغ امر الله فرمود. و چه قدر استقامت از آن جمال احدیّت ظاهر شد که جمیع من علی الأرض بر منعش اقدام نمودند حاصلی نبخشید. آنچه ایذا بر آن سدرهٔ طوبی وارد میآوردند شوقش بیشتر و نار حبّش مشتعلتر میشد. چنانچه این فقرات واضح است و احدی انکار ندارد. تا آنکه بالأخره جان را درباخت و برفیق اعلی شتافت.
و از جملهٔ دلائل ظهور: غلبه و قدرت و احاطه که بنفسه از آن مظهر وجود و مظهر معبود در اکناف و اقطار عالم ظاهر شد. چنانچه آن جمال ازلی در شیراز در سنهٔ ستّین (۶۰) ظاهر شدند و کشف غطا (پرده برداشتن) فرمودند. معذلک باندک زمانی آثار غلبه و قدرت و سلطنت و اقتدار از آن جوهر الجواهر و بحر البحور در جمیع بلاد ظاهر شد. بقسمی که از هر بلدی آثار و اشارات و دلالات و علامات آن شمس لاهوتی هویدا گشت. و چه مقدار قلوب صافیهٔ رقیقه که از آن شمس ازلیّه حکایت نمودند و چه قدر رشحات علمی از آن بحر علم لدنّی که احاطه نمود جمیع ممکنات را. با اینکه در هر بلد و مدینه جمیع علما و اعزّه (بزرگان) بر منع و ردّ ایشان برخاستند و کمر غل و حسد و ظلم بر دفعشان بستند و چه نفوس قدسیّه را که جواهر عدل بودند بنسبت ظلم کشتند. و چه هیاکلِ روح را که صرف علم و عمل از ایشان ظاهر بود، ببدترین عذاب هلاک نمودند. مع کلّ ذلک هر یک از آن وجودات تا دم مرگ بذکر ذکر الله مشغول بودند و در هوای تسلیم و رضا طائر. و بقسمی این وجودات را تقلیب نمودند و تصرّف فرمودند که بجز ارادهاش مرادی نجستند و بجز امرش امری نگزیدند. رضا برضایش دادند و دل بخیالش بستند.
حال قدری تفکّر نمائید آیا چنین تصرّف و احاطه از احدی در امکان ظاهر شده؟ و جمیع این قلوب منزّهه و نفوس مقدّسه بکمال رضا در موارد قضا شتافتند. و در مواقعِ شکایت، جز شُکر از ایشان ظاهر نه و در مواطنِ بلا، جز رضا از ایشان مشهود نه. و این رتبه هم معلوم است که کلّ اهل ارض چه مقدار غل و بغض و عداوت باین اصحاب داشتند. چنانچه اذیّت و ایذای آن طلعات قدسی معنوی را علّت فوز و رستگاری و سبب فلاح و نجاح ابدی میدانستند. آیا هرگز در هیچ تاریخی از عهدِ آدم تا حال چنین غوغائی در بلاد واقع شد؟ و آیا چنین ضوضائی در میان عباد ظاهر گشت؟ و با این همه ایذا و اذیّت محلّ لعن جمیع ناس شدند و محلّ ملامت جمیع عباد. و گویا صبر در عالم کون، از اصطبارشان ظاهر شد. و وفا در ارکانِ عالم، از فعلشان موجود گشت.
باری در جمیع این وقایع حادثه و حکایات وارده تفکّر فرمائید تا بر عظمت امر و بزرگی آن مطّلع گردید. تا بعنایت رحمن، روح اطمینان در وجود دمیده شود و بر سریر ایقان مستریح و جالس شوید. خدای واحد شاهد است که اگر فیالجمله تفکّر نمائید علاوه بر همهٔ این مطالب مقرّره و دلائل مذکوره، همین رد و سب و لعن اهل ارض بر این فوارس میدان تسلیم و انقطاع اعظم دلیل و اکبر حجّت بر حقّیّت ایشانست.
و در هر آن که تفکرّ در اعتراضات جمیع مردم از علما و فضلا و جهّال فرمائی در این امر محکمتر و راسختر و ثابتتر میشوی. زیرا که جمیع آنچه واقع شده، از قبل، معادن علم لدنّی و مواقع احکام ازلی خبر دادهاند.
تمرین:
۱. حضرت بهاءالله با اشاره به اینکه شیعه، امر امام حسین و استقامت آن حضرت را اعظم امور و اکبر دلیل بر حقانیت آن حضرت می شمارند، مقایسه ای بین استقامت امام حسین و پیروان حضرت باب می فرمایند و آن را یکی از ادله اثبات حضرت باب معین می فرمایند. این مقایسه به چسان است؟
۲. از دلایلی دیگری که حضرت بهاءالله در اثبات حقانیت حضرت باب در این قسمت می فرمایند، دو دلیل را ذکر کنید.
۳. کامل کنید: همین رد و سب و لعن اهل ارض بر این فوارس میدانِ تسلیم و انقطاع، اعظم ….. و اکبر حجّت بر ….. ایشانست.
۴. «اول و اعظم و اکبر» کتاب حضرت اعلی به فرموده حضرت بهاءالله کدام است؟
۵. کامل کنید: الف- و از جملهٔ دلائل ظهور: …. و قدرت و احاطه که بنفسه از آن مظهر وجود و مظهر معبود در اکناف و اقطار عالم ظاهر شد.
ب- و دلیل و برهان دیگر که چون شمس بین دلائل مشرقست، …. آن جمال ازلیست بر امر الهی.
اگرچه این بنده ارادهٔ ذکر احادیث قبل را نداشتم. ولیکن نظر بمحبّت آن جناب، چند روایتی که مناسب این مقام است ذکر مینمایم. با اینکه فیالحقیقه احتیاج نیست. زیرا که آنچه ذکر شده جمیع ارض و من علیها را کافی است. و فیالحقیقه جمیع کتب و اسرار آن در این مختصر ذکر شده. بقسمی که اگر کسی قدری تأمّل نماید جمیع اسرار کلمات الهی و امور ظاهره از آن سلطان حقیقی را از آنچه ذکر شده ادراک مینماید. ولیکن چون همهٔ ناس بر یک شأن و یک مقام نیستند، لهذا چند حدیثی ذکر مینمایم تا سبب استقامت انفس متزلزله شود و اطمینان عقول مضطربه گردد. و همچنین حجّت الهی بر اعالی و ادانی عباد تام و کامل گردد.
از جملهٔ احادیث اینست که میفرماید «اذا ظهرت رایة الحقّ لعنها اهل الشّرق و الغرب» (حدیثی از امام صادق بدین مضمون: هنگامیکه رایتِ حق ظاهر شود، اهل شرق و غرب آن را لعنت نمایند. حدیث اذا ظهرت). حال باید قدری از صهبای انقطاع نوشید و بر رفرف امتناع مقرّ گزید، و «تفکّر ساعة خیر من عبادة سبعین سنة» (حدیثی از حضرت رسول که یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است. حدیث تفکر ساعه از سایت تبیان) را منظور داشت، که آخر سبب این امر شنیع چه میشود که جمیع مردم با اظهار حبّ و طلب حقّ، بعد از ظهور، اهلِ حقّ را لعن نمایند. چنانچه مستفاد از حدیث میشود. و این واضحست که سبب، نسخ قواعد و رسوم و عادات و آدابست که همهٔ ناس بآن محدود گشتهاند. والّا اگر جمال رحمن بر همان رسوم و آداب حرکت نماید و تصدیق کند مردم را در آنچه بآن مشغولند، دیگر چرا این همه اختلاف و فساد در ملک ظاهر میشود. و مصدّق و مثبت این حدیث شریف قوله تعالی «یوم یدعو الدّاع الی شیء نکر» (فقره ای از آیه ۶ سوره قمر بدین مضمون: روزی که داعی (حق) به سوی امری دهشتناک دعوت می کند. آیه مبارکه).
لطفا به فایل های صوتی زیر توجه فرمایید: تار و پود زندگی: دوری ملا علی و تار و پود زندگی: تصدیق مقام بابیت و تار و پود زندگی: علم و قدرت پیامبر الهی
نظرات
ارسال یک نظر