رد شدن به محتوای اصلی

قصیده رشح عماء

 

قصیده رشح عماء

آنچه در آثار آمده - ترجمه انگلیسی- معانی لغات

  • حضرت ولی امرالله در توقیع نوروز ۱۱۰ بدیع با درج ۱۱ بیت از ابیات قصیده رشح عماء در باره آن چنین می فرمایند: 

«و همچنين در ابياتي كه در آن ايام از مخزن قلم ابهي صادر نفس مظهر ظهور به تلويحي ابلغ از تصريح، اشاره به تجلي اين روح اعظم مي فرمايد قوله تبارك ذكره. رشح عما از جذبه ما ميريزد سر وفا از نغمه ما مي ريزد از باد صبا مشك ختا گشته پديد اين نفحه خوش از جعد ما ميريزد بحر خفا از موج لقا كرده ظهور دين طرفه عطا از جذبه ها …»

  • حضرت ولی عزیز امرالله در کتاب قرن بدیع بعد از توضیح در موردی اذکاری که در دوران سلیمانیه از فم مطهر نازل شده درباره اولین آثار الهی در این دور می فرمایند: 


«اين اذكار و اوراد كه متاسفانه كثيري از آنرا حوادث زمان از بين برده و از بدايع آثار ايام عزلت و هجرت جمال مختار و منبعث از جذبات روحي و غلبات شوقي و تغنيات ذوقي آن حمامه قدسي الهي است مع "لوح كل الطعام" و "قصيده رشح عما" كه در ارض طا نازل شده اولين ظهورات قلم ملهم ابهي و نخستين رشحات طمطام يم قدرت سلطان جبروت بقا را تشكيل ميدهد و كل بنفسه مقدمه نزول كتب مهيمنه و صحائف بدیعه منیعه ایقان و کلمات مکنونه و هفت وادی است که بعداً در سنین اقامت بغداد قبل از اظهار جهری امر اعزّ ابهی از مخزن قلم اعلی صادر ...»

  • در کتاب طراز الهی جلد یک مطلب ذیل از حضرت ولی امرالله در مورد قصیده رشح عماء ذکر شده است: 


فرمودند حضرت بهاءالله در زندان طهران زير غل و زنجير مي فرمايند: رشح عما از جذبه ما مي ريزد در لوح شيخ به ان اشاره شده است احبا زيارت كرده مي دانند. در نجيبيه بغداد، الواح مهمه نازل شد. در ارض سر ادرنه كه در آنجا مباهله واقع گرديد الواح و سور عظيمه از يراعه مبارك نازل شد احبا نبايد در محافل و مجالس بيك مناجات و لوح قناعت كنند بايد الواح عظيمه مانند اشراقات، تجليات، طرازات، سور ملوك ، الواح و شئون علميه و مناجات هاي مفصل عربي را تلاوت نمايند تا بر مواضيع آن اطلاع يابند…


{شاید بیان شفاهی حضرت ولی امرالله اشاره به این بیان حضرت بهاءالله در رساله شیخ است:‌ در ایام توقف در سجن ارض طاء، اگر چه نوم از زحمت سلاسل و روائح منته قلیل بود، ولکن بعضی از اوقات که دست میداد، احساس میشد از جهت اعلای رأس چیزی بر صدر میریخت بمثابه رودخانه عظیمی که از قلّه جبل باذخ رفیعی بر ارض بریزد و بآن جهت از جمیع اعضاء آثار نار ظاهر. و در آن حین لسان قرائت می نمود آنچه را که بر اصغاء آن احدی قادر نه…}


  • در کتاب عهد اعلی آمده:

 

بديع بشروئي در خاطرات خود ذيل شنبه ١٩ جون ١٩١٥ ازقول حضرت عبدالبهاء می نويسند: "رشح عما درسنه شصت و هفت نازل شد. شهرت جمال مبارك به بهاءالله آنوقت شد." 


  • تقریباً تمامی معانی ذکر شده در این اوراق از «فرهنگ لغات منتخبه» دکتر ریاض قدیمی است. در بقیه مواقع یا مرجع کلام ذکر شده و یا از معلومات عمومی است، که در صورت اخیردر رادیکال {} آمده است. 


  • قصیده: نوعی از شعر که بیشتر در مدح، اندرز و یا مسائل اخلاقی است و تعداد ابیاتش بیش از ۱۶ می باشد. و دو مصراع بیت اول آن با مصراع های سایر ابیات هم قافیه است (جمع قصائد).          






  • در کتاب نفحات ظهور جلد یک چنین درج شده: 


نخستين تجلّيات قلم اعلى

قصیده رشح عما

بر طبق اطّلاعات موجود نخستين لوح مبارکى که از قلم حضرت بهاءالله صادر شده قصیده رشح عما بوده که در زندان سياه چال طهران اندکى پس از نزول روح اعظم بر هيکل مبارک به لسان فارسى نازل گشته است. اين قصيده فى الحقیقه سرود ظفر و شادمانى است و گرچه بلسان رمز و تلويح نازل شده به روشنى مکاشفه روحانى حضرت بهاءالله را بيان مى کند. 

حضرت بهاءالله در هر بيتى از ابيات اين شعر بهاى الهى را که حضرتش مظهر آن بوده مى ستايند و در هر مصرعى از آن عوالم روحانى را که در آن اوان در روح آن ذات مقدّس متجلّى و ظاهر بوده آشکار مى سازند.


اين قصيده گرچه نوزده بيت بيشتر ندارد. ولى في الحقيقه از کتاب عظيمى حکايت ميکند. از خلال ابيات اين قصيده مبارکه جلال و عظمت و حقايق و قوا و خصايص مکنونه مودوعه در آثار مقدّسه که مقدّر بوده در طىّ چهل سال رسالت حضرت بهاءالله ظاهر شود کاملاً مشهود مى باشد. 


اين شعر مژده نزول قواى روحانى را که حضرت بهاءالله از آنها به مرور

نسايم "مشک ختا"، ظهور "بحر خفا از موج لقا"، بلند شدن "نقره ناقور"، جريان آب زندگانى، ارتفاع "رنّه ورقا"، و ظهور "حورى هاهوتى" ياد مى کنند، اعلام مى دارد. 

حضرت بهاءالله در اين منظومه لطيف به لسانى فوق العاده زيبا و بديع اين قواى روحانى را به نفس مبارک حضرتشان نسبت مى دهند. زيبائى، قدرت، عمق و همچنين اسرار نهفته اى که در کلمات مقدّسه اين ابيات و آثار مبارکه ديگر آن حضرت موجود و مکنون براستى از توانائى و امکان ترجمه خارج است (اخیرا توسط معهد اعلی ترجمه شده است که ضمیمه این اوراق است).


در اين ابيات حضرت بهاءالله براى نخستين بار يکى از خصائص ممتازه ظهور مبارک يعنى طلوع يوم الله را آشکار و در همان آغاز رسالت روحانى خويش آن را با نفس مبارک خود مرتبط فرمود ه اند. 

حضرت بهاءالله همچنين در اين اشعار يوم ظهور خويش را با روزى

که مقدّر بوده در آن مطابق بشارات اسلامى بيان معروف "انا هو" تحقّق يابد منطبق نموده اند. مقصد از کلمه " انا " نفس مظهر ظهور يعنى حضرت بهاءالله و مفهوم "هو" ذات منيع الهى يعنى خداست و اين خود يکى از نشانه هاى عظمت ظهور مبارک است.

حضرت بهاءالله در بسيارى از الواح مقدّسه بصوت الهى به بيان "انى انا ا لله" ناطقند. مقصد از اين همانندى البتّه در حدود و حيطه صفات الهى است نه "غيب هويّه" و "ذات احديّه" که به شهادت بيان مبارک:


«... مقدّس از بروز و ظهور و صعود و نزول و دخول و خروج بوده و متعاليست از وصف هر واصفى و ادراک هر مدرکى لم يزل در ذات خود غيب بوده و هست و لايزال بکينونت خود مستور از ابصار و انظار خواهد بود».


يکى از احاديث شيعه اسلامى حاکى است که وقتى موعود ظاهر مى شود به کلمه اى تکلّم مى کند که سبب فرار جمهور ناس مي گردد. حضرت بهاءالله در يکى از الواح می فرمایند که اين کلمه تبديل "او" به "من" يا "هو" به "انا" است. يعنى مظهر ظهور الهى در اين دور بديع بجاى بيان "هو الله" به نداى "انا الله" ناطق خواهد شد و نفوسى که از فهم و بصيرت روحانى محرومند از وى اعراض خواهند نمود.

نزول يک چنين اثر حيرت انگيز و شادی بخش در سياه چال طهران در حينى که حضرت بهاءالله قدشان در زير مصائب و زحمات خم شده بود نشانه ديگرى از صلابت و نبضان روح تسخير ناپذير آن حضرت محسوب می شود. 

نکته قابل ذکر ديگر اينکه تا آنجا که اطّلاعات ما اجازه مي دهد اين شعر تنها اثرى است که حضرت بهاءالله  در مولد خود يعنى سرزمينى که مورد علاقه و مهد ظهور امر حضرتشان بوده نازل فرموده اند.


  • در ترجمه انگلیسی که اخیرا توسط دارالترجمه معهد اعلی انتشار یافته، بیست بیت درج شده است. 

  • این بیت احتمالا در یکی از نسخه های اولیه  این لوح منظور شده که در نسخ فارسی موجود یافت نمیشود. بیت مذکور، بیت پنجم از ترجمه انگلیسی این اثر است. 

  • نسخه های فارسی که در کتب مختلفه چاپ شده،  تفاوت هایی جزئی دارند. نسخه فارسی که در این اوراق از آن استفاده میشود ترکیبی است: ۱. از یازده (۱۱) بیتی که حضرت ولی امرالله در توقیع نوروز ۱۱۰ آورده اند، ۲. آنچه جناب ادیب طاهرزاده در جلد اول نفحات ظهور آورده اند و ۳. نسخه ای که تارنمای ocean of lights از کتاب مائده آسمانی جلد ۴ اقتباس کرده است.



پاییز ۱۷۷ بدیع


تنظیم: مهران نجف تومرایی























﴿ هو الله ﴾


رشح عما از جذبه ما میر یزد 

سر وفا از نغمه ما میر یزد

’Tis from Our rapture that the clouds of realms above are raining down;

’Tis from Our anthem that the mysteries of faith are raining down.

رشح: تراوش 

عماء: در لغت به معنی ابر است و در آثار عرفانی چه به صورت عمی و چه عماء به معنای «حقیقه الحقائق» و «حضرت احدیت» می باشد. در آثار الهی در مقامی به معنای «ذات غیب لا یدرک» حق جل و عز است که جمیع ابصار از بینائی حضرتش محروم می باشد و یا چون ابر لطیف و خفیفی که حقیقت و بقایش در دید، با آنچه در هر لحظه بنظر می رسد متفاوت است و در مقامی منظور عالم الهی.

جذبه: در عربی قطعه و مسافت دور است و در فارسی ربایش و کشش. اما در اصطلاح عرفانی جذبه در مقامی محبت الهی است که انسان را به حضرتش جذب می کند و در مقام دیگر تقرب به حق است بدون مجاهدت یعنی به فضل حضرت احدیت...آنچه از بنده است عشق و اراده و عمل است و آنچه از حق است جذبه است که تجلی حضرتش در روح است بدون مجاهدت و ریاضت بنده.

 


از باد صبا مشگ ختا گشته پدید

این نفحه خوش از جعده ما میر یزد

Upon the Eastern wind Cathay’s entrancing musk doth waft;

This sweetly scented breeze from Our curling locks is raining down.

در توقیع نوروز ۱۱۰ و مائده آسمانی در مصراع دوم بیت «نفخه» آمده است

صبا: باد و نسیمی که از شرق بوزد 

مشک: مَشک یا مِشک ماده خوشبوئی است که از ناف آهوئی به همین نام تولید می شود و بهترینش از چین و هند است. خصوصا از «ختا» که شمال چنین می باشد.

ختا یا خطا یا ختن: قسمتی از چین و یا خود چین و یا ترکستان شرقی کنونی است.

نفحه: نسیم (یک بار وزش نسیم) - وزش بوی خوش - عطیه - بوی خوش (جمع: نفحات).

جعد: زلف پیچیده - زلف تاب دار ( در فارسی گیسو).


شمس طراز از طلعت حق کرده طلوع

سر حقیقت بین کز وجهه ما میر یزد

The day-star of adornment hath dawned forth above the face of God;

Behold that mystic truth which from His Countenance is raining down.

طراز: طرح و طرز و اسلوب - نقش و زینت لباس - مجازا زینت و زیور

سر: راز - امر پنهان

وجهه: آنچه بدان توجه کنند - محل توجه - طرف - جانب.

وجه: روی - چهره - صورت - جهت - طریق


بحر صفا از موج لقا کرده خروش

وین طرفه عطا از جذبه هاء میر یزد

The sea of purity hath from the wave of true reunion surged;

This precious, rare bestowal from Our rapture is raining down.

مصراع اول این بیت در توقیع ۱۱۰ چنین آمده:

بحر خفا از موج لقا کرده ظهور

طرفه: لمحه - لحظه - هر تازه و شگفت انگیز - غریب و خوب (جمع: طرف)

جذبه: در عربی قطعه و مسافت دور است و در فارسی ربایش و کشش. اما در اصطلاح عرفانی جذبه در مقامی محبت الهی است که انسان را به حضرتش جذب می کند و در مقام دیگر تقرب به حق است بدون مجاهدت یعنی به فضل حضرت احدیت...آنچه از بنده است عشق و اراده و عمل است و آنچه از حق است جذبه است که تجلی حضرتش در روح است بدون مجاهدت و ریاضت بنده.

هاء: در مقامی رمز از اسم هادی است. حرف بیست و ششم از حروف ابجد برابر با ۵. {هاء اشاره به هو خداوند متعال است}.

 


The treasuries of love lay hid within the very heart of Fárs;

From out this treasure trove the pearls of faithfulness are raining down.

بیت بالا در نسخه های موجود یافت نشد. لطفا به توضیح بالا مراجعه فرمایید.

 


بهجت مل از نظره گل شد ظاهر

این رمز ملیح از رنه را میر یزد

The splendour of the rose doth bring the ecstasy of choicest wine;

This subtle music from the ringing tones of Lordship is raining down.

بهجت: شادمانی - سرور - زیبائی و تازگی - خرمی

مل: کلمه فارسی و به معنای شراب انگوری می باشد و به نوعی گلابی و پر سیاوشان هم اطلاق شده است.

نظره: {در ترجمه انگلیسی بنظر کلمه نضره استفاده شده است}. نضره: حسن و رونق - خرمی و تازگی - شادابی - نعمت و وسعت.

ملیح: زیبا و ظریف (جمع ملاح - املاح) - مونث: ملیحه

رنه: صیحه  و فریاد بلند - بانگ شدید - صدای بلند - صوت حزین

راء: حرف دهم از حروف حجائیه (الفبا) که به حساب جمل برابر دویست است. {در این جا شاید اشاره به ربّ باشد و یا اشاره به اسم رحیم و رحمان خداوند است که ۹۵ در قرآن کریم آمده است}.

 


نقره ناقوری جذبه لاهوتی

این هر دو بیک نفخه از جو سما میر یزد

The trumpet-blast of Judgement Day, the joyful bliss of heaven’s call—

Both at a single breath are from the firmament now raining down.

نقره ناقور: نقره به معنای یک بار زدن - یک بار دمیدن - دمیدن در ناقور. در آیه ۸ سوره موثر به تعبیر قیامت و علائم آن یعنی قیام حضرت موعود آمده است و اصطلاحی در ردیف «نفخ فی الصور» می باشد که آن اصطلاح  قرآنی هم به همین معناست.

جذبه: در عربی قطعه و مسافت دور است و در فارسی ربایش و کشش. اما در اصطلاح عرفانی جذبه در مقامی محبت الهی است که انسان را به حضرتش جذب می کند و در مقام دیگر تقرب به حق است بدون مجاهدت یعنی به فضل حضرت احدیت...آنچه از بنده است عشق و اراده و عمل است و آنچه از حق است جذبه است که تجلی حضرتش در روح است بدون مجاهدت و ریاضت بنده.

لاهوت: عالم الهی- اعلی عوالم الهی که خاص ذات حضرت باری دانسته شده و عوالم جبروت و ملکوت در ظل آن تسمیه شده اند.

نفخه: یک بار دمیدن - دمیدن در شیپور - نفس

 

 

 


دور انا هو از چهره ما کرده بروز

کور هو هو از نفحه ما میر یزد

The Day of “I am He” is made to shine resplendent from Our face;

The Age of “He is He” from out Our flowing cup is raining down.

مصراع دوم این بیت در توقیع ۱۱۰ بدیع چنین است:

کور هوهو از طفحه ما میریزد

اناء: من

هو: او- در اصطلاح عرفانی اشاره به ذات غیب الهی و مخفف هوالله است و عرفا صوفیه بیشتر هُو تلفظ می کنند و هُوَهُو نیز به همین معناست.

دور اناء هو: اشاره به بشارات اسلامی است.

هو هو: به تعریف بالا رجوع فرمایید.


کوثر حق از کاسه دل گشته هویدا

وین ساغر شهد از لعل بها میر یزد

From out the fountain of Our heart hath God’s celestial river flowed;

This cup of honeyed nectar from Our ruby lips is raining down.

مصراع اول این بیت در توقیع ۱۱۰ چنین آمده:

کوثر حق از حقه دل گشته هویدا

 

کوثر: نام چشمه یا نهریست در بهشت - در مقامی کنایه از آیات الهیه است که سبب حیات ابدی می گردد. ایضا در تشبیه با کلمات دیگر آمده است مانند کوثر بقا - کوثر وصال - کوثر معانی.

ساغر: ظرفی که در آن شراب می ریزند - جام شراب - در عرفان دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده می شود.

شهد: انگبین - عسل (جمع: شهاد)

لعل: یکی از سنگهای قیمتی است (سیلیکات هیدراته آلومینیم و منیزیم) - لعل سرخ رنگ خصوصا از معادن بدخشان مشهورتر است و گرانتر.

بهاء: اسم اعظم - اعظم اسماء الهی - حضرت باب مظاهر مشیت کلیه و حضرت من یظهره الله موعود معبود خود را باین نام میخواندند.


یوم خدا از جلوه رب شد کامل

این نغز حدیث از غنه طا میر یزد

 

The Day of God hath been fulfilled, for lo, the Lord hath been unveiled;

This wondrous message from the melody of Ṭá’ is raining down.

یوم خدا: منظور یوم ظهور کل ادیانست که از قبل به «ایام الله» نامیده شده (آیات ۱۴ جاثیه و ۵ ابراهیم).

جلوه: در فارسی به معنای آشکار شدن.

ربّ: خداوند - در حساب ابجد برابر ۲۰۲ می باشد.

نغز: این کلمه فارسی است که در «برهان قاطع» به معنای خوب - نیک - نیکو- عجیب - بدیع آمده است.

حدیث: در لغت به معنای جدید - تازه - نو - خبر - سخن و خبر (جمع: حدثاء و حداث).

حدیث: گفتار و فرمایشات خاص حضرت رسول که از طریق صحابه و یا توابع نقل شده باشد. نزد شیعیان گفتار و یا حکایات رفتار ائمه اطهار نیز مقبول می باشد. (جمع: احادیث - حدثان).

طاء: شانزدهمین حرف از حروف هجائیه (الفبا) که به حساب ابجد برابر ۹ می باشد. {به فرموده حضرت بهاءالله سلطان حروف است}. رمز کلمه بهاء است چه که بهاء و ط هر یک به حساب جمّل برابر ۹ است. ارض طاء: طهران که محل تولد حضرت بهاءالله است.


طفح بهائی بین رشح عمائی بین

کاین جمله ز یک نغمه از لحن خدا میر یزد

Behold Bahá’s outpouring grace, the bounty of the clouds above,

Which, merged into a single song, in God’s own voice is raining down.

طفح: پر شدن - پر کردن - سرشار و لبریز شدن یا کردن - پر شدن از شراب.

بهاء: اسم اعظم - اعظم اسماء الهی - حضرت باب مظاهر مشیت کلیه و حضرت من یظهره الله موعود معبود خود را باین نام می خواندند. لقب موعود جمیع ملل و امم و مظاهر قدسیه الهیه و کتب سماویه است.

رشح: تراوش 

عماء: در لغت به معنی ابر است و در آثار عرفانی چه به صورت عمی و چه عماء به معنای «حقیقه الحقائق» و «حضرت احدیت» می باشد. در آثار الهی در مقامی به معنای «ذات غیب لا یدرک» حق جل و عز است که جمیع ابصار از بینائی حضرتش محروم می باشد و یا چون ابر لطیف و خفیفی که حقیقت و بقایش در دید، با آنچه در هر لحظه بنظر می رسد متفاوت است و در مقامی منظور عالم الهی.


ماهی سرمد بین طلع منزه بین

صدر ممرد بین کز عرش علا میر یزد

Behold the Lord’s leviathan, behold His sacred countenance;

Behold the blessings of the heart that from His throne are raining down.

سرمدی - سرمدیه: همیشگی - دائمی - بدون آغاز و انجام (الهی).

طلعه (طلعت): جلوه - ظهور - چهره - وجه - در بعضی آثار منظور جلوه الهی است (جمع: طلعات).

صدر: سینه

ممرّد: (اسم مفعول از مرد - یمرد - تمرید) صاف - صیقلی - نرم (مرتفع و بلند).

عرش: در لغت به معنی تخت شاهی -سریر سلطنت. در معارف اسلامی و به معنائی که این کلمه به تکرار در قرآن آمده، منظور جایگاه خدا و مقام الهی است و شروح و تفاصیل مفسرین در باره تخت و عرش خدا حیرت انگیز است. در معارف بهائی: در مقامی «هیکل مقدس ظاهر الهیه است و جسم الطف اقدس ایشان» و در مقامی «امرالله» و «کلمه الله» و «نفس ظهور» و «ذات و نفس مظهر الهی» و در مقامی دیگر «اول من آمن» است و «اول من حضر» و «اول من بعث» و «اول من حمل» و در مقامی بفرموده حق «قلب الانسان» می باشد (مائده آسمانی جلد ۲ ص ۴۴).

علاء: بلندی - رفعت - بلندی قدر - بزرگواری.


  نخله طوبی بین رنه ورقا بین

غنه ابهی بین کز لمع صفا میر یزد

Behold the Palm of Paradise, behold the warbling of the Dove;

Behold the glorious hymns that in the purest light are raining down.

نخله: یک درخت خرما

طوبی: نام درختی است در بهشت - درختی در بهشت که طبق روایات اسلامی بدست خدا غرس شده و میوه هایش بصور مختلفه نصیب مومنین می گردد - در آثار مبارکه بمعانی تشبیهی آمده است.

رنّه: صیحه و فریاد بلند - بانگ شدید - صدای بلند - صوت حزین.

ورقاء: کبوتر (جمع: وراقی). در تشبیه به: روح، روح قدسی و هر یک از مظاهر مقدسه الهیه اطلاق شده است. چنانکه در کتاب مستطاب اقدس می فرمایند: «اذا طارت الورقاء عن ایک الثناء ...» ورقاء العزّ - ورقاء معنوی - ورقاء الاحزان و ترکیبات دیگر این کلمه در مواضع و مقامات مربوطه کل کنایه از مظهر مقدس الهی است.

غنّه: حالتی از آواز - آوازی که از بینی باشد.

ابهی: روشن تر(ین) - زیباتر(ین) - درخشان تر(ین).

لمعه: پرتو - درخشش (جمع: لمع).

صفا: روشنی - صافی شدن - پاک و بی غش و بی کدورت شدن - پاکیزگی (لغت نامه دهخدا)


آهنگ عراقی بین دفّ حجازی بین

کفّ الهی بین کز جذبه لا میر یزد

Behold the soul-entrancing song, behold the beating of the drum,

Behold the sacred rhythms that from Our hand are raining down.

 

در توقیع نوروز ۱۱۰ این بیت چنین آمده:

آهنگ عراقی بین دف نوائی بین

کف الهی بین کز مشرق ما میریزد

لحن عِراقی: یا لسان عِراقی منظور زبان فارسی است. {ترجمه انگلیسی به معنی لغت توجه داشته است و «آهنگی که روح را به وجد می آورد» ترجمه شده}

دفّ: دائره زنگی (جمع دفوف).

لحن حجازی: منظور لحن عربی و لسان عربی است. یعنی به عربی سخن گفتن. {ترجمه انگلیسی به معنی لغت توجه نموده}.

کفّ: دست. کف دست - نعمت. کف صفر: دست خالی.

جذبه: در عربی قطعه و مسافت دور است و در فارسی ربایش و کشش. اما در اصطلاح عرفانی جذبه در مقامی محبت الهی است که انسان را به حضرتش جذب می کند و در مقام دیگر تقرب به حق است بدون مجاهدت یعنی به فضل حضرت احدیت...آنچه از بنده است عشق و اراده و عمل است و آنچه از حق است جذبه است که تجلی حضرتش در روح است بدون مجاهدت و ریاضت بنده.

 

لا: {شاید منظور حرف نفی کلمه توحید باشد}. شاید هم منظور لام بیست و سومین حرف از حروف هجاء (الفباء) که به حساب جمّل (ابجد) برابر۳۰ می باشد. {در ترجمه انگلیسی به معنی مقدس ترجمه شده است}.


طلعة لاهوتی بین حوری هاهوتی بین

جلوه ناسوتی بین کز سرّ عما میر یزد

Behold the Countenance Divine! Behold the Maid of Paradise!

Behold the grace upon the world from Our own presence raining down.

مصراع دوم این بیت در توقیع نوروز ۱۱۰ بدین شکل آمده:

جلوه ناسوتی بین کز ساحت ما میریزد

طلعه (طلعت): جلوه - ظهور - چهره - وجه - رؤیت - در بعضی آثار منظور جلوه الهی است (جمع: طلعات). طلعت ابهی - طلعت اخری.

لاهوت: عالم الهی - اعلی عوالم الهی که خاص ذات حضرت باری دانسته شده و عوالم جبروت و ملکوت در ظلّ آن تسمیه شده اند. لاهوتی: الهی - ازلی.

حوری: با توجه به مأخذ لغت که حوراء و حور می باشد، در آثار به معنای ملائکه آسمانی و فرشته بهشتی آمده است. در قرآن و در آثار اسلامی «حور» دوشیزگان بهشتی هستند که در جهان دیگر نصیب نیکوکاران می گردند… در آثار مبارکه بهائی به رموز تشبیهی آمده است: مثلا در مقامی به معارف و حقائق عالیه ای اطلاق شده که در الواح الهیه نازل گشته و قبل از مؤمنین باین ظهور، سایر طوائف و ملل دست به آن نیافته اند.

هاهوت: در لوح کل الطعام، حضرت بهاءالله چهار عالم از عوالم روحانی را ذکر می فرمایند. مرتبه اول عالم هاهوت است که از آن به «جنة الاحدیه» تعبیر می فرمایند. هاهوت عالمی است که تعلق به رتبه الوهیت دارد و به درجه ای متعالی است که حتی مظاهر مقدسه الهیه از درک حقیقت آن عاجزند. سه عالم دیگر لاهوت - جبروت - ملکوت می باشند. حضرت بهاءالله علاوه بر چهار عالم مذکور به عالم ناسوت یعنی این دنیای فانی اشاره می فرمایند و از بعنوان «جنة الفضل» یاد می کنند (برگرفته از نفحات ظهور جلد یک).

ناسوت: جهان انسانی - طبیعت بشریه - ایضاً به عالم امکان یا عالم اجساد یا عالم شهادت نیز اطلاق می شود.

عماء: در لغت به معنی ابر است و در آثار عرفانی چه به صورت عمی و چه عماء به معنای «حقیقه الحقائق» و «حضرت احدیت» می باشد. در آثار الهی در مقامی به معنای «ذات غیب لا یدرک» حق جل و عز است که جمیع ابصار از بینائی حضرتش محروم می باشد و یا چون ابر لطیف و خفیفی که حقیقت و بقایش در دید، با آنچه در هر لحظه بنظر می رسد متفاوت است و در مقامی منظور عالم الهی.


وجهه باقی بین چهره ساقی بین

رقّ زجاجی بین کز کوبه ما میر یزد

Behold the everlasting Face! Behold the chalice-bearer’s charm!

Behold the crystal draught that from Our brimming cup is raining down.

 

رُقّ: در کتاب لغتی که  موجود است، معنائی که با ترجمه انگلیسی همخوانی داشته باشد یافت نشد. انشاءالله در تجدید این اوراق، با مراجعه به فرهنگ های کاملتر، لغت همتای ترجمه انگلیسی پیدا خواهد شد.

زجاج -زجاجه: (به تثلیث ز) شیشه - قسمت شیشه ای چراغ - لوله شیشه ای چراغ.

کوبه: قدح آبخوری - ظرف آبخوری بدون دسته - گیلاس شراب خوری پایه دار (جمع: اکوب -اکواب).


آتش موسی بین بیضه بیضا بین

سینه سینا بین کز کف سنا میر یزد

Behold the fire of Moses, see His hand that shineth white;

Behold the heart of Sinai—from Our hand all raining down.

آتش موسی - نار موسوی - شعله سینا: شجره نار - شعله سینا - اشاره به داستان حضرت موسی است که در کوه طور سینا درختی دیدند که آتش از آن برمی خاست و ندای «انّی انا الله» از آن به گوش می رسید و خداوند از آن شجره نار با حضرت موسی تکلم فرمود که به لحاظ همین مکالمه حضرت موسی را «کلیم الله» و خداوند را «مکلّم الطور» نامیده اند.

ید بیضاء: حذاقت و مهارت - معجزه کردن در کار(به مثل) - در لغت به معنای دست سفید و روشن و کنایه از دست حضرت موسی است که چون در بغل نمودند و بیرون آوردند، سفید و نورانی شده بود. لذا مجازاً به معنی کرامت و خرق عادت و دست توانا و معجزه قدرت نیز آمده است.

سیناء: و طور سینا محلی است که حضرت موسی در آنجا به رسالت مبعوث شدند و خداوند با ایشان توسط درختی شعله ور تکلّم فرمود. همچنین سینا در مقامی در تشبیه و کنایه، قلب انسان است که محل فیوضات رحمانی است.

از نظر جغرافیایی سیناء قسمتی است جزیره مانند و مثلثی شکل که قاعده آن در بالا و در ساحل جنوبی مدیترانه و رأسش در پایین در شمال بحر احمر و دو ساق آن خلیج عقبه و خلیج سوئز، شهر مهمّش العریش است و کوه موسی در قسمت جنوبی آن واقع است.

کفّ: دست - کف دست - نعمت (جمع: اکف - کفوف - کف).

سناء:‌ بلندی - رفعت - علوّ - سموّ - {از اسماءالله. امام جعفر صادق سین بسم الله الرحمن الرحیم سناءالله ذکر فرموده اند}.


ناله مستان بین حالت بستان بین

جذبه هستان بین کز صحن لقا میر یزد

Hear ye the sotted lovers’ sighs, behold the garden blooming fair;

Behold the bliss that from His presence in your midst is raining down.

جذبه: در عربی قطعه و مسافت دور است و در فارسی ربایش و کشش. اما در اصطلاح عرفانی جذبه در مقامی محبت الهی است که انسان را به حضرتش جذب می کند و در مقام دیگر تقرب به حق است بدون مجاهدت یعنی به فضل حضرت احدیت...آنچه از بنده است عشق و اراده و عمل است و آنچه از حق است جذبه است که تجلی حضرتش در روح است بدون مجاهدت و ریاضت بنده.

صحن: حیاط یا زمین یا ساحت جلو خانه - زمین وسیع و صاف.

لقاء: منظور لقاءالله یا لقای مظهر الهی و عرفان اوست که لقای او عین لقاءالله است و عرفان او عرفان الله.


غنچه هائی بین طره بائی بین

رنه نائی بین کز کلک بها میر یزد

Behold the radiant face of Há’, behold the beauteous robe of Bá’;

Behold the Lordly grace that from Our Pen is raining down.

هاء: بیست و ششمین حرف از حروف هجاء عربی که به حساب جمّل (ابجد) برابر ۵ است. {اشاره به هاء هویّه یا ذات الهی است}.

طره: نقش و نگار جامه (فرهنگ دهخدا).

باء: حرف دوم الفبا که به حساب ابجد برابر ۲ می باشد. {بسم االله الرحمن الرحیم با حرف «ب» آغاز می شود. مطابق حدیث معروف، جمیع آنچه در کتب سماوی مسطور است در حرف اول بسم الله مستوراست. و به فرموده امام ششم «الباء بهاءالله» که اسم اعظم الهی است}.

رنّه: صیحه و فریاد باند - بانگ شدید - صدای بلند - صوت حزین.

نایی: منسوب نای یا نی - ساز بادی.

کلک: (فارسی) قلم - نی

بهاء: اسم اعظم - اعظم اسماء الهی - حضرت باب مظاهر مشیت کلیه و حضرت من یظهره الله موعود معبود خود را باین نام میخواندند.


طفح طهور است این رشح طهور است این

غن طیور است این کز عین فنا میر یز د

The vessel of the Advent this, the clouds of limpid waters these;

The trill of songbirds this, from Our fleeting Wellspring raining down.

طفح طهور: جرعه پاک. شاید اشاره به آیه ۲۱ الانسان است که آمده پروردگار به بهشتیان باده ای پاک «شراباً طهوراً» می نوشاند.


رشح طهور: تراوشات یا بخار آب پاک.


غنّ: آواز


عین: چشمه - محل ظهور آب چاه یا قنات. چشمه های متعددی در قرآن و احادیث اسلامی ذکر شده است: چشمه کافور، زنجبیل، سلسبیل، کوثر و تسنیم. (جمع: اعین - عیون).


فناء: نیستی - عدم - زوال - هلاک - نیست شدن وج.د فردی و شخصی در وجود کلّی الهی.









﴿ هو الله ﴾


رشح عما از جذبه ما میر یزد 

سر وفا از نغمه ما میر یزد

از باد صبا مشگ خطا گشته پدید

وین نفخه خوش از جعده ما میر یزد

شمس طراز از طلعت حق کرده طلوع

سر حقیقت بین کز وجهه ما میر یزد

بحر صفا از موج لقا کرده خروش

وین طرفه عطا از جذبه ما میر یزد

بهجت مل از نظره گل شد ظاهر

این رمز ملیح از رنه را میر یزد

نقره ناقوری جذبه لاهوتی

این هر دو بیک نفخه از جو سما میر یزد

دور انا هو از چهره ما کرده بروز

کور هو هو از نفخه ما میر یزد

کوثر حق از کاسه گشته هویدا

وین ساغر شهد از لعل بها میر یزد

یوم خدا از جلوه رب شد کامل

این نغز حدیث از غنه طا میر یزد

طفح بهائی بین رشح عمائی بین

کاین جمله ز یک نغمه از لحن خدا میر یزد

ماهی سرمد بین طلع منزه بین

صدر ممرد بین کز عرش علا میر یزد

نخله طوبی بین رنه ورقا بین

غنه ابهی بین کز لمع صفا میر یزد

اهنگ عراقی بین دف حجازی بین

کف الهی بین کز جذبه لا میر یزد

طلعة لاهوتی بین حوری هاهوتی بین

جلوه ناسوتی بین کز سر عما میر یزد

وجهه باقی بین چهره ساقی بین

رق زجاجی بین کز کوبه ما میر یزد

آتش موسی بین بیضه بیضا بین

سینه سینا بین کز کف سنا میر یزد

ناله مستان بین حالت بستان بین

جذبه هستان بین کز صحن لقا میر یزد

غنچه هائی بین طرده بائی بین

رنه نائی بین کز کلک بها میر یزد

طفح طهور است این رشح طهور است این

غن طیور است این کز عین فنا میر یز د

 

 

 

 

 

Rashḥ-i-‘Amá

(The Clouds of the Realms Above)

1

’Tis from Our rapture that the clouds of realms above are raining down;8

’Tis from Our anthem that the mysteries of faith are raining down.

2

Upon the Eastern wind Cathay’s entrancing musk doth waft;

This sweetly scented breeze from Our curling locks is raining down.

3

The day-star of adornment hath dawned forth above the face of God;

Behold that mystic truth which from His Countenance is raining down.

4

The sea of purity hath from the wave of true reunion surged;

This precious, rare bestowal from Our rapture is raining down.

5

The treasuries of love lay hid within the very heart of Fárs;

From out this treasure trove the pearls of faithfulness are raining down.

6

The splendour of the rose doth bring the ecstasy of choicest wine;

This subtle music from the ringing tones of Lordship is raining down.

7

The trumpet-blast of Judgement Day, the joyful bliss of heaven’s call—

Both at a single breath are from the firmament now raining down.

8

The Day of “I am He” is made to shine resplendent from Our face;

The Age of “He is He” from out Our flowing cup is raining down.

9

From out the fountain of Our heart hath God’s celestial river flowed;

This cup of honeyed nectar from Our ruby lips is raining down.

10

The Day of God hath been fulfilled, for lo, the Lord hath been unveiled;

This wondrous message from the melody of Ṭá’ is raining down.

11

Behold Bahá’s outpouring grace, the bounty of the clouds above,

Which, merged into a single song, in God’s own voice is raining down.

12

Behold the Lord’s leviathan, behold His sacred countenance;

Behold the blessings of the heart that from His throne are raining down.

13

Behold the Palm of Paradise, behold the warbling of the Dove;

Behold the glorious hymns that in the purest light are raining down.

14

Behold the soul-entrancing song, behold the beating of the drum,

Behold the sacred rhythms that from Our hand are raining down.

15

Behold the Countenance Divine! Behold the Maid of Paradise!

Behold the grace upon the world from Our own presence raining down.

16

Behold the everlasting Face! Behold the chalice-bearer’s charm!

Behold the crystal draught that from Our brimming cup is raining down.

17

Behold the fire of Moses, see His hand that shineth white;

Behold the heart of Sinai—from Our hand all raining down.

18

Hear ye the sotted lovers’ sighs, behold the garden blooming fair;

Behold the bliss that from His presence in your midst is raining down.

19

Behold the radiant face of Há’, behold the beauteous robe of Bá’;

Behold the Lordly grace that from Our Pen is raining down.

20

The vessel of the Advent this, the clouds of limpid waters these;

The trill of songbirds this, from Our fleeting Wellspring raining down.


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

هفت وادي - قوس نزول و صعود - مراتب سبعه خلقت

  هفت وادی  اثر حضرت بهاءاللّه ذکر الاسرار فی معارج الاسفار لمن یرید ان یسافر الی اللّه المقتدر الغفّار بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الحمد للّه الّذی اظهر الوجود من العدم و رقم علی لوح الانسان من اسرار القدم و علّمه من البیان ما لا یعلم و جعله کتاباً مبیناً لمن آمن و استسلم و اشهده خلق کلّ شیئ فی هذا الزّمان المظلم الصّیلم و انطقه فی قطب البقآء علی اللّحن البدیع فی الهیکل المکرّم (مظاهر مقدسه) . لیشهد الکلّ فی نفسه بنفسه فی مقام تجلّی ربّه بانّه لا اله الّا هو و لیصل الکلّ بذلک الی ذروة الحقایق حتّی لا یشاهد احد شیئاً الّا و قد یری اللّه فیه. ای رؤیة تجلّیه المودعة فی حقایق الاشیآء والّا انّه تعالی منزّه من ان یشهد او یری «لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللّطیف الخبیر»  («بسم الله الرحمن الرحیم» بیان مبارکی است که آیه اول قرآن کریم نیز می باشد. شیخ احمد احسایی، حضرت باب و حضرت عبدالبهاء تفسیراتی بر آن نوشته اند. جناب دکتر نادر سعیدی در مقاله ای به مقایسه این تفسیرات پرداخته اند. مقاله دکتر سعیدی در این لینک قابل مطالعه می باشد: تفسير بسم الله الرحمن الرحيم . ویدیوی ...

الواح وصایا: نکته به نکته مو به مو

«حضرت عبدالبهآء در رتبه اولى مرکز و محور عهد و ميثاقِ بى مثيلِ حضرت بهاءالله، و اعلى صُنعِ يدِ عنايتش، و مرآتِ صافى انوارش، و مَثَلِ اعلاى تعاليم، و مبيّن ِمصون از خطاى آياتش، و جامع جميع کمالات و مظهر کلّيّۀ صفات و فضائل بهائى، و غصنِ اعظم منشعب از اصلِ قديم و غصن الامر و حقيقتِ مَن طاف حوله الاسماء، و مصدر و منشأ وحدت عالم انسانى و رايت صلح اعظم، و قمرِ سمآءِ اين شرع مقّدس بوده و ِالى الأبد خواهد بود. و نام معجز شيم عبدالبهآء - بنحو اتم و اکمل و احسن جامعِ جميعِ اين نعوت و اوصاف است. و اعظم از کل اين اسماء عنوان منيع «سرالله» است که حضرت بهآءالله در توصيف آن حضرت اختيار فرموده اند و با آنکه بهيچوجه اين خطاب نبايد عنوانِ رسالت آن حضرت قرار گيرد، مع الوصف حاکى از آن است که چگونه خصوصيّات و صفاتِ بشرى با فضائل و کمالاتِ الهى در نفس مقدس حضرت عبدالبهآء مجتمع و متّحد گشته است.» حضرت ولی امرالله، دور بهائی «عهد و ميثاق حضرت بهاءالله منبعث از ارادهء قاطعه و مشيّت نافذهء آن مظهر کلّيّهء الهيّه بوده که بنفسه المهيمنة علی الکائنات به تأسيس چنين ميثاق وثيق (بسیار محکم) اقدام فرمود. الواح وصايا...

کلمات مکنونه عربی و معادل آن به انگلیسی

الكلمات المكنونة العربيّة هُوَ البَهِيُّ الأَبْهى هذا ما نُزِّلَ مِنْ جَبَرُوتِ العِزَّةِ بِلِسانِ القُدْرَةِ وَالْقُوَّةِ عَلَى النَّبِيِّينَ مِنْ قَبْلُ. وَإِنَّا أَخَذْنا جَوَاهِرَهُ وَأَقْمَصْناهُ قَمِيصَ الاخْتِصارِ فَضْلاً عَلَى الأَحْبَارِ لِيُوفُوا بِعَهْدِ اللهِ وَيُؤَدُّوا أَمانَاتِهِ فِي أَنْفُسِهِمْ وَلِيَكُونُنَّ بِجَوْهَرِ التُّقَى فِي أَرْضِ الرُّوحِ مِنَ الفائِزِينَ. HE IS THE GLORY OF GLORIES THIS is that which hath descended from the realm of glory, uttered by the tongue of power and might, and revealed unto the Prophets of old. We have taken the inner essence thereof and clothed it in the garment of brevity, as a token of grace unto the righteous, that they may stand faithful unto the Covenant of God, may fulfill in their lives His trust, and in the realm of spirit obtain the gem of divine virtue.   يَا ابْنَ الرُّوحِ ۱ فِي أَوَّلِ القَوْلِ امْلِكْ قَلْباً جَيِّداً حَسَناً مُنيراً لِتَمْلِكَ مُلْكاً دائِماً باقِياً أَزَلاً قَدِيماً. O SON OF SPIRIT!  My f...