به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گَردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارندهٔ بر شده پیکرست
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی
فقره ای از آغاز شاهنامه
«تفاوت مراتب مانع از ادراک است»
حقيقت الوهيت مقدس از ادراک بشر است. آنچه بتصور انسان آيد، صور خياليه است و وجود ذهنی دارد نه حقيقی. پس الوهيتی که از مُدرکاتِ عالم انسانی است، تصوراتِ خياليه محض است نه حقيقت الوهيت. زيرا حقيقت الوهيت … وجود حقيقی است نه وجود ذهنی.
هر ما دونی عاجز از ادراک حقيقت ما فوقست. مثلاً حجر و مدر (گل و گلپاره) و شجر آنچه صعود نمايند ادراک حقيقت انسان نتوانند و تصوّر قوّه باصره و قوّه سامعه و سائر حواسّ نکنند. و حال آنکه کلّ مخلوقند.
پس انسانِ مخلوق چگونه پی بحقيقت ذاتِ پاکِ خالق برد؟
عقول هر چه ترقّی کند و بمنتهی درجه ادراک رسد، نهايت ادراک مشاهده آثار و صفات او در عالم خلق است نه در عالم حقّ.
زيرا ذات و صفات حضرت احديّت در علوّ تقديس است و عقول و ادراکات را راهی بآن مقام نه «اَلسَّبيلُ مَسدُود وَ الطَّلَبُ مَردُود» (حدیثی از حضرت علی که راه مسدود است و طلب مردود).
ولی آن جوهر الجواهر و حقيقة الحقائق و سرّ الاسرار را تجلّيات و اشراقات و ظهور و جلوه ای در عالم وجود است. و مطالع آن اشراق و مجالی (جلوه گاه ها) آن تجلّی و مظاهر آن ظهور- مطالع مقدّسه و حقايق کلّيّه و کينونات رحمانيّهاند، که آنان مرايای (آینه ها) حقيقی ذات مقدّس الهيّهاند و جميع کمالات و فيوضات و تجلّيات از حقّ درحقيقت مظاهر قدسيّه ظاهر و باهر است.
مانند آفتاب که در مرآت (آینه) صافيه لطيفه بجميع کمالات و فيوضات ساطع گردد. و اگر گفته شود که مرايا مظاهر آفتابند و مطالع نيّر اشراق، مقصود اين نيست که آفتاب از علوّ تقديس تنزّل نموده و در اين آئينه مجسّم گشته. و يا آنکه آن حقيقت نا محدود در اين مکان مشهود محدود گرديده. استغفر اللّه عن ذلک.
ولی جميع اوصاف و محامد و نعوت راجع باين مظاهر مقدّسه (پیامبران) است. يعنی هر چه اوصاف و نعوت و اسماء و صفات ذکر نمائيم، کلّ راجع باين مظاهر الهيّه است.
امّا بحقيقتِ ذات الوهيّت کسی پی نبرده تا اشاره ای نمايد يا بيانی کند و يا محامد و نعوتی ذکر نمايد.
امّا ما از برای حقيقت الوهيّت اسماء و صفاتی بيان کنيم و ببصر و سمع و قدرت و حيات و علم ستايش نمائيم. اثبات اين اسماء و صفات نه بجهتِ اثباتِ کمالاتِ حقّ است بلکه بجهتِ نفی نقايص است.
چون در عالم امکان نظر کنيم مشاهده نمائيم که جهل، نقص است وعلم کمال. لهذا گوئيم که ذات مقدّس الهيّه عليم است.
و عجز نقص است و قدرت کمال. گوئيم که ذات مقدّس الهيّه قادر است.
نه اينست که علم و بصر و سمع و قدرت و حيات او را کما هی (همانطوری که هست) ادراک توانيم. زيرا آن فوق ادراک ماست. چه که اسماء و صفات ذاتيّه الهيّه عين ذاتست. و ذات منزّه از ادراکات.
پس جميع اين اوصاف و اسماء و محامد و نعوت راجع بمظهر ظهور است. و آنچه ماعدای او تصوّر نمائيم و تفکّر کنيم اوهام محض است، زيرا راهی بغيب منيع نداريم. اينست که گفته شده "«کُلّما مَيَّزتُموهُ بِأوهامِکم فی اَدَقِّ مَعانيکم فَهُوَ مَخلُوقٌ مِثلکُم مَردُودٌ اِلَيکم» (حدیثی از امام باقر: تمام آنچه به دقیق ترین معانیش به اوهام خود شناختید بمانند شما مخلوق است و به خودتان بر میگردد).
لهذا ملاحظه نما که طوائف عالم طائف حول اوهام و عبده اصنام افکار و تصوّر، و ابداً ملتفت نيستند و اوهام خويشرا حقيقت مقدّسه از ادراکات و منزّه از اشارات شمرند. و خويشرا اهل توحيد و ملل سائره را عبده اوثان شمرند.
و حال آنکه اصنام را باز وجود جمادی محقّق. امّا اصنام افکار و تصوّر انسان، اوهام محض. حتّی وجود جمادی ندارند. «فاعتبروا يا اولی الابصار» (فقره ای از آیه ۲ الحشر: پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم).
نظرات
ارسال یک نظر